تغيير شكل يا پيدايش ؟ حالا ما كار نداريم كه عالم اولی دارد يا ندارد . همين پيدايش تدريجیایكه اشياء پيدا میكنند چه نحوه است ؟ اينجا هم باز دو طرز فكر است : يكطرز فكر اين است كه چنين چيزی تدريجا پيدا نمیشود . اصلا در عالم هيچموجودی معدوم نمیشود و هيچ معدومی هم موجود نمیشود . اصلا پيدايشی وجودندارد . هر چه در دنيا وجود دارد ، فقط تغيير شكل و تغيير صورت و تبديلو تحويل و تحول است ، زائد بر تبديل و تحويل و تحول چيز ديگری وجودندارد . نقطه مقابل آن فرضيهای است كه ( میگويد ) نه ، آنچه در عالموجود دارد و جريانی كه در عالم هست ، بيشتر از تبديل و تحويل و تحولاست ، واقعا پيدايش است . اما آنهايی كه میگويند آنچه در عالم وجود دارد جز نقل و انتقال ها وتحويل و تحولهايی نيست ، عناصر اولی عالم ( 1 ) هيچ كم و زياد نمیشود ،( درباره طرز فكر آنها ) يك فرضيه در قديم و يك نظريه جديد هست : درقديم همان نظريه معروف ذيمقراطيس است كه آنها معتقد بودند اجسام از -به تعبير قدما - ذرات صغار صلبه يعنی ذرات بسيار بسيار كوچك ناشكنتشكيل شده است ( 2 ) . ذيمقراطيس كه میگفت ( اين ذرات ) ناشكن است ،يعنی شكسته شدن برايش محال است ، يك عده ذرات سفت پراكندهای در عالماست كه هيچ وقت نه كم میشود و نه زياد ، اشيائی كه در عالم پيدا میشوندتركيبات همان ذرات است ، جمع و تفريقهايی است كه آنها پيدا میكنند .ما میگوييم درختی نبود و پيدا شد . اين " درختی نبود و پيدا شد " نيست، تمام ذراتی كه اين درخت را به وجود آوردهاند ، قبلا در خاك ، هوا وآب به شكل ديگری موجود بود ، حالا اين ذرات در اين درخت با شكل و وضعديگری موجود است . اينها البته حرفهای قديمی دو هزار سال پيش است كهمن میگويم : میگفتند آن ذرات كوچك بعضی به شكل كره است ، بعضی به شكلمنشور است ، بعضی نوكش تيز است ، بعضی قاعدهاش گرد است ، بعضیقاعدهاش مثلث است و . . . همه خاصيتها راپاورقی : . 1 مقصودم عناصر اصطلاحی نيست ، مقصود اشيائی است كه عالم را تشكيلمیدهند . . 2 از همان كلمه " ناشكن " ، امروز كلمه " اتم " را به اعتبارلايتجزائیاش گفتهاند . |