حادثه است ، پديده است ، بدون علت نمیتواند باشد ( 1 ) . حركت محركلازم دارد ، بدون محرك محال است . اين يك مقدمه . مقدمه دوم : علت از معلول خودش انفكاك پذير نيست ولو زمانا ، يعنیعلت با معلول خودش هميشه همزمان است ، محال است كه علت از معلولفاصله زمانی يا [ با آن ] توالی زمانی داشته باشد . اگر علتی از معلولخودش منفك شد ، آن علت واقعی نيست ، به اصطلاح علت " اعدادی " است، علت آماده كننده است نه علت واقعی . مقدمه سوم : حركت در دنيا وجود دارد و ما گفتيم حركت به محرك همزماناحتياج دارد . میگويد محرك خودش متحرك به معنی اعم - يعنی متغير ،متحول - است يا نيست ؟ آيا آن محرك ، خودش ثابت است يا متحرك ؟اگر ثابت است ، مدعای ارسطو تا اينجا ثابت است ، با توضيحی كه بعدعرض میكنيم . اگر محرك ثابت نيست و متحرك است ، آن هم باز به يكمحرك احتياج دارد ، باز صحبت در آن محرك میآيد كه متحرك است ياثابت ، در نهايت امر بايد حركتها منتهی به ثابت بشوند كه اسم آن ثابترا میگذارند " محرك اول " . يك مطلب ديگر هم بايد اضافه كنيم و آن اين است كه هر چه جسم وجسمانی است متغير و متحرك است ، يعنی ما در عالم طبيعت ثابت نداريم، هر چه داريم دارای نوعی تغير و تحرك است . ارسطو میخواهد از طرفیبگويد كه در عالم طبيعت ثبات وجود ندارد ، ثابت وجود ندارد ، و ازطرف ديگر بگويد تمام حركات بايد به يك ثابت منتهی شود ، يعنی بايدسررشته تمام حركات و محركات يك ثابت باشد . آن ثابت از نظر او همانموجود ماوراءالطبيعی است ، چون همينقدر كه [ ثابت ] شد ، ديگر طبيعتنيست ، طبيعت كه نشد ، ماوراءالطبيعی میشود . اين پيكره استدلال ارسطودر اينجاست . البته در اطراف اين استدلال خدشهها و مناقشههايی شده استكه همه آنها قابل جواب دادن است . پاورقی : . 1 البته امروز يك حرفهايی در اين زمينه زدهاند ، حالا ممكن استبگويند كه آنچه امروز میگويند ، غير از آن چيزی است كه ارسطو گفته استاگر چه آنها به ارسطو نسبت میدهند . |