فعل واجبالوجود بالذات است ، يعنی نقص و تأخر از ناحيه معلوليت برایاو پيدا شده است ( 1 ) ، طبيعت هستی معلوليت را ايجاب نمیكند . اگربخواهيم درست دقت كنيم ، معنايش اين میشود كه هستی در درجه اول خداستو در درجه دوم و به واسطه خدا و واجبالوجود ( يعنی به واسطه معلوليت )هستيهای ممكن قابل تصور و قابل تحقق است والا لازمه ذات هستی هماننامحدوديت و وجوب وجود و قيام به ذات است . اين چون يك حرف خيلیغامضی است ، ديگر ما بيش از اين نمیتوانيم آن را در اينجا تعقيب كنيم. اين هم خودش يك راهی است كه البته راه بسيار قوی و محكمی است ، امامشروط به اين است كه انسان بحثهای " اصالت وجود " و " وحدت وجود "و يك سلسله بحثهای ديگر را قبلا خوانده باشد . اين بحث در جلسه ما فقطجنبه آشنايی دارد و بس . در اينجا ما بحث " ادله اثبات صانع " راخاتمه میدهيم . پاورقی : . 1 حالا صحبت وحدت واجبالوجود مطرح نيست ، توحيد را عجالتا طرحنكردهايم . |