هزار راهیها قرار میگرفته ، از ميان آنها يكی را كه مناسب بوده اختيارمیكرده ، باز در قدم دوم سر دو راهی ، سه راهی ، ده راهی ، هزار راهیبلكه يك ميليون راهی قرار میگرفته ، باز راه مناسب را انتخاب میكرده ،باز همينجور و باز همينجور . اين عبارت است از نوع نظمی كه از وجودعلت غايی حكايت میكند . ما به همين دليل است كه به هيچ قيمتی حاضرنيستيم كه بدون علت غايی وجود بسياری از چيزها را در اين عالم بپذيريم .مثلا مؤلفی كتابی را تأليف میكند ، مقالهای مینويسد ، آيا شما نمیگوييدكه اين نويسنده مقاله احيانا اگر مقاله خوبی باشد مرد باسوادی است ؟میگوييد مرد باسوادی است ، مرد باذوقی است . از شما میپرسم سواد ياذوقو معلومات را در اشخاص از كجا اطلاع پيدا میكنيد ؟ مستقيما میشود انسانمعلومات و ذوق يك كسی را احساس كند ، مشاهده كند ؟ نه ، ذوق يك امریاست كه با چشم ديده نمیشود ، با دست هم لمس نمیشود ، حتی با چشم مسلحو ابزار هم نمیشود تشخيص داد و هر كسی هم تشخيص داده از آن راه نبوده .ما سعدی را كه میگوييم شاعر بسيار باذوقی بوده ، ذوق سعدی را از كجاديديم ؟ ما فقط اين اثر را میبينيم ، وقتی اثر را میبينيم ، میبينيم اثريك اثری است كه اگر سعدی يك آدم كودن میبود ، يك آدم بیذوق میبود ،يك آدم بیفهم میبود ، خود به خود چنين آثاری از او به وجود نمیآمد .حالا ما راجع به خلقت عالم ، خلقت موجودات بايد مطالعه كنيم ، ببينيمدر به وجود آمدن اين اشياء ، همين انسانی كه الان ما داريم میبينيم . همينگياههايی كه الان داريم میبينيم ، بلكه تمام نظاماتی كه در عالم هست ازمنظومه شمسی خودمان گرفته تا بالاتر در هر جای عالم ( 1 ) ، آيا اينتشكيلات و نظمی كه الان وجود دارد تنها علت فاعلی برايش كافی بوده ؟يعنی همينكه نيروهايی وجود داشته باشد ، بدون اينكه اين نيروها خودشاندارای شعور و ادراك و فهم باشند ، بدون اينكه وسيلهای را از ميان صدهاهزار وسائل برای يك هدف انتخاب كنند ، بدون اينكه يا خودش شعور داشتهباشد يا يك قوه شاعر او را تحت اداره و اراده خودش قرار بدهد ، آياعالم قابل توضيح است يا نه ؟ مثلا ما همين مقدار كه ( البته اينهامثالهای خيلی سادهای است ) پاورقی : . 1 اگر ما فقط در يك قسمت هم مطالعه كنيم كافی است ، چون در يك جاكه دليل پيدا كنيم كافی است در همه جا پيدا كرده باشيم . |