جامعيت آن است و اين را انسان به خوبی درك میكند و بهترين دليل براينكه قرآن وحی الهی است همين است . آدم میبيند كه هر دانشمند ، هرمقدار نبوغ داشته باشد ، وقتی كه در يك مسير میافتد آنچنان غرق در آنمسير میشود كه ديگر اصلا غير آن را نمیبيند . خوب ما ديگر سراغ داريم ،مثلا من برای صدرالمتألهين فوقالعا ده عظمت قائل هستم ، اصلا من بهاندازهای كه از كتابهای اين مرد و از تدريس كتابهای او لذت میبرم ازهيچ چيزی آن قدر لذت نمیبرم . عاليترين آرزوی من هميشه اوست ولی در عينحال حس میكنم كه در محيط خودش غرق شده ، يعنی در آن كه فن خودش هستغرق شده است ، از آن ديگر نمیتواند بيرون بيايد . تفسير قرآن هم كهمینويسد هيچ امكان ندارد كه از آن پوست گردويی كه در داخل آن پوست گردوقرار گرفته بيرون بيايد . يك بشر اين مقدار نبوغ داشته باشد ولی بالاخرهمحدود است . باز شما میبينيد يك كس ديگر مثلا شيفته علوم تجربی میشود .مثلا فرض كنيد طنطاوی . طنطاوی انصافا مرد دانشمندی است . از حق نبايدگذشت ، اگر اين كتاب را به تفصيلی كه نوشته است ، اين مرد به تنهايینوشته باشد ننوشتهاند كه جمع نوشته راستی مرد بسيار متبحری بوده ،فوقالعاده متبحر بوده . ولی او در علوم امروز غرق شده است ، ديگر اصلانمیتواند از اينها بيرون بيايد . هر جملهای ، هر كلمهای را هر جا پيدامیكند میخواهد حتما به اينجا تطبيق بدهد . اما اين تنها قرآن است كههمان طوری كه خود خدا در افعال تكوينی خودش " لا يشغله شأن عن شأن "كتابش هم " لا يشغله شأن عن شأن " . آن عرفان عالیای كه قرآن ذكر میكند : " « هو الاول و الاخر و الظاهر والباطن »" ( 1 ) شما اين تعبير را هيچ جای دنيا [ حتی در ] همانكتابهای . . . . كه اينها دنبالش را گرفتند ، بودائيزم و اين حرفها كهمیگويند عاليترين اينجور حرفها در آنجا پيدا میشود ، به اين علو پيدانمیكنيد ، يا : " « فاينما تولوا فثم وجهالله »" ( 2 ) " « ليس كمثله شیء »" ( 3 ) . پاورقی : . 1 حديد / . 3 . 2 بقره / . 115 . 3 شوری / . 11 |