اينها همه جزء خميره و ذات ماست و اصلا از يكديگر جدايیپذير نيست .بنابراين حساب ، " چرا اينطور شد " ، " چرا آنطور شد " ، " چرابايد اينطور باشد " [ معنی ندارد ] ، در نظام كل هر چيزی در جای خودشتخلفناپذير است و نمیتواند غير از اين باشد . اگر شما ايرادی داريد ، در مجموع بايد سؤال كنيد : اين مجموع كه يكواحد است ، اين بشر كه در حكم يك واحد است ، اين بشر كه در ابتدا آنمراحل را طی كرده است كه ميليونها افرادش را وبا از ميان میبرده است ،ظلم و قساوت از ميان میبرده تا رسيده به اين مرحله ، تا آيندهای كهانتظار دارد كه : " « يملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا »" ( 1 ) و اصلا شر و بدی از جامعه بشر رخت بربندد ، آيا اين مجموع كهيك نظام تكاملی را تشكيل داده و آن را بايد مجموعا يك واحد در نظربگيريم ، درست است يا نادرست ؟ تا بگوييم درست است . باز مثل اين است كه شما درباره يك فرد قضاوت كنيد كه چرا من كهامروز يك انسان چهل ساله هستم ، فردی هستم كه از خودم دفاع میكنم ،زندگی خودم را شخصا اداره میكنم ، پول درمیآورم ، بايد اين طور باشم ؟آيا اين ظلم نيست كه من در سی و چند سال پيش يك بچه ضعيف ناتوانیبودم كه آن لله هر بلايی میخواست سر من درمیآورد ؟ چرا آن بچه من نيست ،چرا من آن بچه نيستم ؟ آن بچه همين تو هستی و تو هم همان بچه هستی ، آنمرحله را طی كردهای كه به اين مرحله رسيدهای . در واقع يك " واقعيت "است كه اين مراحل را طی میكند . اگر آن مرحله كودكی را طی نكرده بودی ،به اين مرحله كمال و رشد امروز نمیرسيدی ، امكان نداشت كه برسی ، امكاننداشت كه از اول شما را به اين حالت سی سالگی و چهل سالگی بيافرينند .پس اينها حساب تبعيض نيست . - اگر مسأله تبعيضاتی را كه در اين دنيا وجود دارد با مسأله آخرت توأمنكنيم ، نمیتوانيم اين ظلمها را توجيه كنيم . يا بايد اقرار كنيم كه درطبيعت مقداری ظلم هست و صانع طبيعت آنها را خواسته يا بايد بگوييمكمبود اينها را در آخرت جبران میكند . استاد : اينكه من اين را ذكر نمیكنم ، برای اين است كه متكلمين اينطور فكر پاورقی : . 1 اعلامالوری ، ص . 401 |