نتوانست توجيه كند كه چرا هميشه در جهت منافع و مصالح است . داروين بااصل " انتخاب طبيعی " خواسته است تا حدودی اين اشكال را رفع كند ،خواسته توجيه كند كه با همين قوانين لايشعر طبيعی ، تغييرات موجود درجهت مصالح صورت میگيرد . اين را در جلسه آينده بحث كنيم ، ببينيم آياآن چيزی كه داروين گفته است كافی است يا كافی نيست ؟ ما هيچ اصلی ازاصول داروين را هم از نظر توحيدی اشكال نمیكنيم ، علمای زيستشناسی ازنظر خودشان اشكال كنند حرف ديگری است ، ولی ما اصول داروين را بدوندخالت دادن يك اصل ماوراءالطبيعی كه توضيحش را بعدها عرض خواهيم كردكافی برای تبدل انواع نمیدانيم و بيشتر تكيه ما روی همين جهت است كه تااصل خداشناسی به يك تعبير ، اصل عليت غايی به تعبير ديگر و اصل وجوديك نيروی شاعر مدبر در وجود موجود زنده به تعبير ديگر را قبول نكنيم ،تبدل انواع قابل توجيه نيست . - محيط در ساختمان بدنی اشخاص و حيوانات البته تأثير دارد ولی به آنصورت كه انواع مختلف و نقشهای گوناگون حيوانات تحت تأثير محيط باشد ،چنين چيزی عاقلانه نيست . مثلا اگر گفته شود كه حيوانات به خاطر دفاع ازخودشان مجبور بودهاند كه از سر خود به عنوان سلاح دفاعی استفاده كنند و بهتدريج بر اثر اين ضرورت ، روی سر آنها شاخ وسط سرش پيدا شده است ، پسچرا گاو دو شاخ پيدا كرده و كرگدن يك شاخ وسط سرش پيدا شده و اسب اصلاشاخ پيدا نكرده است ؟ ثانيا چرا در اثر تغيير شرايط محيط ، آن عضو تغييرشكل يافته به شكل اول خود درنيامده است ؟ مثلا امروزه ديگر آذوقه زرافهدر سطح صاف و بر روی زمين هموار و نه لزوما در بلنديها يافت میشود ،پس چرا گردنش كوتاه نشده است ؟ بنابراين آقايان فلاسفه يك جنبه قضيهرا میبينند و آن را به تمام موارد كليت میدهند كه اين صحيح نيست ، درحالی كه ما بايد فرضيه مذكور را به عكس تفسير كنيم و بگوييم حيواناتمختلفی بودهاند ، زرافه به همين صورت بوده ، گاو به همين شكل ، مگس بههمين صورت و مار هم به همين شكل بوده است ، منتها مار يك پاهای كوچكیداشته كه چون وضع راه رفتنش به صورت خزيدن بوده ، بعدها اين پاهایكوچك حذف شده است . كمااينكه در مورد انسان هم اين امر صدق میكند ،بعضی انسانها برحسب |