استاد : البته خيلی فرق ندارد ، قبول دارم كه توضيح فلسفیاش خيلی فرقندارد . میگفتند بسيار خوب ، در سنگ يك طبعی وجود دارد كه آن را بهاينجا میكشاند . پس وقتی كه ما ضربه زير سنگ میزنيم و سنگ میرود بالا ،چه چيزی سنگ را میبرد بالا ؟ میگفتند اين ضربه كه صلاحيت ندارد ، نيرویدست صلاحيت ندارد كه آن را بالا ببرد ، چون نيروی دست همراه دست است ،نيرو از دست جدا نمیشود برود در سنگ . میگفتند خاصيت ضربههای خارجی (نيروهايی كه از خارج بر اجسام وارد میشود ) اين است كه ضربه خارجی برروی طبيعت شیء اثر میگذارد ، طبيعتش را آنا دگرگون میكند و طبيعتدگرگون آن است كه آن را میبرد بالا . مثل يك آدمی كه طبع اولیاشاين است - تشبيه از من است - كه مثلا عملی را به يك حال عادی انجاممیدهد ، يك كسی او را عصبانی میكند ، [ در نتيجه ] عملی خلاف رويه خودشانجام میدهد ، بعد هم عصبانيتش تمام میشود ، يعنی آن حرف زشتی كه به اوگفته شده نيست كه اين كار را انجام میدهد ، اگر اين آدم دستش را بالابرد كوبيد روی ميز و اين ميز را شكست ، آن حرف زشت من نيست كه اينميز را میشكند ، [ بلكه ] حرف زشت است كه او را عصبانی كرده و همانقوه نهفته در اين آدم است كه اين ميز را میشكند . اين را میگفتند "حركت قسری " . يك مطلب ديگر هم كه در كتابهای قديميها هست [ اين است كه ] میگفتنداگر جسمی بخواهد در خلاء حركت طبعی بكند ، آيا الی الابد حركت میكند يانه ؟ قطعا الی الابد حركت میكند ، منتها آنها به فضای نامتناهی قائلنبودند . ولی اگر فرض كنيم يك چيزی بخواهد حركت طبعی بكند و ميدانبرايش باز باشد ، [ الی الابد حركت خواهد كرد ] . مسلم اگر ما سنگی رابه طرف زمين رها كنيم ، اين سنگ میخواهد خودش را به مركز زمين برساند، اگر به يك فرض خيالی زمين هم بخواهد از آن فرار كند ، آن سنگتا ابددنبال زمين میرود . در اينجا بحثی نيست . حتی بحث میآمد روی حركتهایقسری ، اين را هم قبول داشتند كه وقتی ما سنگ را به بالا پرتاب میكنيم ومقداری بالا میرود بعد برمیگردد [ بازگشت آن علتی دارد ] ، میگفتند عوائقاست كه آن را برمیگرداند . اگر عوائق كمتر از ميزان حركت طبعی باشد ،روی آن تأثير نمیگذارد [ اما ] روی حركت قسری اثر میگذارد ، چون طبيعترا آرامش میدهد ، طبيعت به حال عادی برمیگردد و كار اولش را انجاممیدهد . حتی بوعلی تصريح میكند به عين عبارتی كه آخوند در اسفار نقلمیكند ، میگويد : " لولا |