توزينهای بسيار دقيق شيميايی به عمل آمد و معلوم شد كه در ضمن فعل و انفعالاتی كه مولد حرارت هستند ، يك مقدار ماده از بين میرود ، مثلا وزن آب حاصل از تركيب هيدروژن و اكسيژن ، درست برابر مجموع وزن هيدروژن و اكسيژن نيست ، بلكه مقداری كمتر از آن است . بنابراين بعضی از انفعالات با كاهش جرم انجام میگيرد ( يك مقدار از جرم ، كاسته و تبديل به حرارت میشود ) منتها با توزينهای معمولی كه يك شيميدان با آن سروكار دارد ، اين كاهش بسيار جزئی مورد توجه قرار نمیگيرد . از اين رو يك نفر شيميدان امروز هم ممكن است بگويد كه در فعل و انفعالات شيميايی مقدار جرم ثابت است ، ولی با اشل دقيق فيزيكی وقتی میخواهند سنجش كنند میگويند نه ، مجموع جرمهای شركت كننده در فعل و انفعال مساوی است با مجموع جرمهای حاصل از آن بعلاوه آن مقدار انرژی كه توليد شده است ( يعنی در ازای آن انرژی هم يك مقدار از ماده صرف شده است ) . پس اگر بخواهيم اين قانون را صحيحتر و دقيقتر بيان كنيم بايد بگوييم : در فعل و انفعالات شيميايی مجموع مادههای شركت كننده قبل از فعل و انفعال برابر است با مجموع مواد حاصله بعد از فعل و انفعال بعلاوه معادل آن انرژیای كه توليد شده است . اين قانون لاوازيه است و به تمام جهان و اصل خلقت ربطی ندارد و فقط در حيطه فعل و انفعالات شيميايی است . اما سؤال دوم راجع به تبديل ماده به انرژی و تعريف انرژی است . انرژی عبارت است از استعداد انجام كار فيزيكی و در فارسی هم به آن میگويند " كار مايه " كه ترجمه خوبی از انرژی است . قدر مسلم اين است كه انرژيها به همديگر تبديل میشوند . مثلا انواع انرژيهای مكانيكی به يكديگر قابل تبديل است . حرارت يك نوع بخصوصی از انرژی جنبشی است ، چون حرارت معلول حركت اتمها يا ملكولهای تشكيل دهنده جسم است . به اين ترتيب انرژی مكانيكی قابل تبديل به انرژی حرارتی است ، مانند برخورد چكش به سندان كه در اثر اين برخورد ، انرژی مكانيكی به ذرات تشكيل دهنده سندان منتقل میشود و آن اتمها ارتعاشات بيشتری پيدا میكنند و ما احساس میكنيم كه حرارت سندان بالا رفته است ، كه در واقع علت گرم شدن آن همان تغيير انرژی جنبشی ذرات سندان است . اين مسأله تبديل انرژيهای مختلف به يكديگر از دير زمان مسلم بوده و تازگی ندارد . اما مسألهای كه از زمان اينشتين به بعد مورد بحث قرار گرفته و تازگی دارد ، مسأله تبدل ماده به انرژی است . اين مسأله از نظر فلاسفه ، از نقطه نظر معرفی كردن اساس عالم مطرح بود و از نظر علم فيزيك هم مطرح بود ، برای اينكه واقعا میخواستند ببينند كه آيا ماده قابل تبديل به انرژی است ؟ و از اين موضوع استفاده عملی بكنند . بالاخره |