فتيلهای باشد و روشن بشود تا نور بدهد . در آخر آيه میفرمايد اين روغنیكه برای تمثيل ذكر شده چنان روغنی است كه بدون اينكه شرارهای ، آتشی ازخارج به آن برسد خود به خود میخواهد روشنايی بدهد . بعضی مفسرين میگويندكه اين ، اشاره به يك عده از نفوس است كه آنها چنان آمادگی علمگيریدارند كه بدون آنكه معلمی ، مقدماتی دخالت داشته باشد ، گاهی يك برقیدر آنها پيدا میشود . " الهام " از ديدگاه علمای جديد وقتی كه ما در كلمات علمای جديد اين حرف را ديديم ، بيشتر تعجبكرديم ، يعنی به اين حرف ايمان پيدا كرديم ، اينشتين در مقدمه كتابخلاصه فلسفی نظريه اينشتين به اين مطلب تصريح میكند كه تجارب مولدفرضيات نيست ، بلكه اين فرضيات است كه تجارب را به دنبال خودشمیكشاند ، و تصريح میكند كه فرضيههای بزرگ دنيا همانهايی است كه در يكحالتی يك مرتبه به ذهن دانشمند القاء و الهام شده است ، او حتی تعبيرالهام و اشراق میكند ، يك مرتبه به ذهن دانشمند الهام شده ، بعد ازالهام رفته روی آن تجربه كرده ، ديده درست است ، اينشتين میگويد عاملاصلی پيدايش نظريات ، آن الهاماتی است كه احيانا به دانشمندان میشود ،در كتاب انسان موجود ناشناخته كه كتاب بسيار محققانهای است ، الكسيسكارل كه از دانشمندان طراز اول جهان شناخته شده است ، يك فصل عليحدهایتحت عنوان " اشراق و الهام " دارد كه من قسمتی از آن را اينجا نوشتهامو برايتان نقل میكنم . میگويد : " به يقين اكتشافات علمی ، تنها محصول و اثر فكر آدمی نيست . نوابغعلاوه بر مطالعه و درك قضايا از خصايص ديگری چون اشراق و تصور خلاقهبرخوردارند . اشراق ، چيزهايی را كه بر ديگران پوشيده است میيابد وروابط مجهول بين قضايايی را كه ظاهرا با هم ارتباطی ندارند میبيند و وجودگنجينههای مجهول را به فراست درمیيابد و ( نوابغ ) بدون دليل و تحليل ،آنچه را كه دانستنش اهميت دارد میدانند . . . دانشمندان را به دو دستهمیتوان تقسيم كرد : يكی منطقی و ديگری اشراقی . . . علوم ترقی خود رامرهون اين دو دسته متفكر است . در علوم رياضی نيز كه اساس و پايه كاملامنطقی دارد ، معهذا اشراق سهم گرفته است " . |