در موجودات ذیحيات ، ابتكار و انتخاب وجود دارد خود با محيط و با امور خارجی ، تمام اينها نشان میدهد كه در كار اين موجودات ابتكار و انتخاب وجود دارد . وقتی كه در كارش ابتكار و انتخاب وجود داشته باشد ، پس اين موجود بايد گذشته از آنچه كه ساختمانش ايجاب میكند ، يك راهنمايی و يك راه بلدی هم ( حقيقت آن هرچه هست ، الان بر ما مجهول است ) در اين كارهای انتخابی و اختياری كه تقريبا از نوع كارهای اختياری انسان است و كارهای ابتكاری كه به خرج میدهد داشته باشد ، يك قدرتی بايد باشد كه آن را بكشاند به اين طرف ولو آن قدرت از نوع يك شور باشد ، مثل اينكه ما " شور " میگوييم ، " عشق " میگوييم ( كه اينها حقيقتش برای بشر مجهول است ) ، " اراده " میگوييم ، " تسخير " میگوييم ، " تسخير ماوراء " میگوييم ، هر چه میگوييم ، بالاخره يك چيزی بايد باشد كه آن موجود را به آن سو بكشاند . در اين كتاب كوچكی كه كريسين موريسون آمريكايی به نام راز آفرينش انسان نوشته و به فارسی هم ترجمه شده است ، اتفاقا ، ديشب قسمتهای زيادی را كه درباره حيات بحث میكند مطالعه كردم ، ديدم قسمتهايی را راجع به همين موضوع بحث میكند كه ماده ابتكار ندارد ولی حيات ابتكار دارد . من الان قسمتی از آن را برای شما میخوانم ، چون برای اين مسأله خيلی اهميت قائل هستم . میگويد : " ماده جز بر طبق قوانين و انتظامات خود عملی انجام نمیدهد ، يك سلسله قوانين و نظامات بالفعل حاضر دارد و اجبارا همان قوانين و نظامات را انجام میدهد . ذرات اتمها تابع قوانين مربوط به قوه جاذبه زمين ، فعل و انفعالات شيميايی و تأثيرات مواد الكتريسيته هستند . ماده از خود قوه ابتكار ندارد و فقط حيات است كه هر لحظه نقشهای تازه و موجودات بديع به عرصه ظهور میآورد . بدون وجود حيات ، عرصه پهناور زمين عبارت از بيابانی قفر و لم يزرع و دريای مرده بیفايدهای میشود " . عمده اين كلام است . میگويند مطابق آنچه كه زيستشناسی میگويد تمام اين سلسله جاندارها منتهی میشوند به مثلا يك سلول ، حيوانات و نباتات از يك ريشه |