مقدمه ششم : ذات نفس ، يعنی آنچه به او " من " گفته میشود عاقل صورت معقولهاست . به عبارت ديگر نفس ، عاقل بالذات است نه عاقل بالعرض ، و اينمقدمه بايد مفروض همه بوده باشد . زيرا اگر فرض كنيم كه دو صورتمعقوله ، عاقل و معقول باشد و نفس صرفا جنبه محلی داشته باشد اسنادعاقليت به نفس ، مجازی است و بعلاوه يك شیء واحد كه عاقل جميع صورمعقوله است نيست ، بلكه مجموعی از عاقلها است و " هو ظاهر الفساد ". اگر نفس ، صرفا محل تعقل بوده باشد همواره عاقل بالعرض خواهد بود نهعاقل بالذات . و حال آنكه " متضايفان " در بالذات و بالغير بودن نيز" متكافئان " هستند . پس نفس بايد عين صورت معقوله باشد به نحوی ازعينيت و اگر نفس غير صورت معقوله باشد بطوريكه معقول از عاقل جدا باشدو نفس در مرتبه خود معقول نباشد و عاقل باشد ، لازم میآيد كه " متضايفين" ، واقعا و حقيقه " متكافئين " نباشند بلكه يكی از آن دو حقيقی وديگری مجازی باشد و حال آنكه " ما بالعرض لابد ان ينتهی الی ما بالذات" .مقدمه هفتم : تركيب ، يا حقيقی است يا اعتباری . تركيب حقيقی نيز بحسب فرض بردو قسم است : اتحادی و انضمامی .پاورقی : > يكی از دو حاشيه وجود بدانيم ناچار بايد به تركيب انضمامی قائل شويمو لازمها ش نفی اتحاد مرتبه وجود ماده با مرتبه وجود صورت است و منتهایعلاقه آن دو همان است كه در موضوع و عرض وجود دارد به اضافه اينكه بهقول حضرات محل لا مستغنی است . |