و هيچ زمانی از وجودش خالی نباشد چنين شی ئی قديم زمانی است .اكنون كه معنای حدوث و قدم زمانی روشن شد بی مناسبت نيست كه به ريشهتاريخی اين بحث هم اشارهای بشود : در ميان مسلمين كسانی كه در مسائل الهيات اهل برهان و استدلال هستند دوطايفهاند : طايفه متكلمين و طايفه حكماء و فلاسفه (1). در بسياری از مسائلالهيات بين متكلمين و حكماء اختلاف نظر و تضاد عقيده پيدا شده است و ازآن جمله است در مسأله حدوث و قدم . متكلمين معتقدند كه حدوث منحصر است به حدوث زمانی و اگر چيزی قديمزمانی بود ديگر نمیتواند حادث باشد و چون ذات قديمی كه هيچ نحو پاورقی : 1 - حكماء و متكلمين با اينكه هر دو بر حسب ظاهر متكی به دلايل عقلیهستند در واقع دو مسلك و دو مشرب متفاوت دارند . آنچه معمول و مشهوراست اين است كه متكلمين در مسائل الهيات استدلالات عقلی را با تطبيق بهمبانی دينی به كار میبرند ، يعنی با توجه به انطباق با اصول و مبانی دينیاست كه به براهين عقلی اعتماد میكنند ، بر خلاف حكماء كه مبانی دينی رادر استدلالات خود دخالت نمیدهند و در مسائل الهيات همانطور سلوك میكنندكه در مسائل طبيعيات و رياضيات سلوك میكنند . البته اين يك تعريف وتوصيف مشهوری است كه در مورد حكماء و متكلمين ( و اختلاف روش آنها درمسائل عقلی و دينی ) میشود ولی تعبير صحيح و تعريف و توصيف واقعی ايناست كه بگوئيم متكلمين كسانی هستند كه نه در استدلالات عقلی متد و روشصحيحی دارند و نه در استخراج معارف از اصول و مبانی دينی ، بدون آنكهكليد فهم مسائل عقلی در دستشان باشد وارد مباحث عقلی میشوند و در برخوردبا مسائل دينی نيز طرز تفكری سطحی و عاميانه دارند ، در هر دو مورد سطحیفكر میكنند بر خلاف حكماء كه در هر دو مورد عميقتر فكر میكنند . البته درميان متكلمين و كسانی كه در علم كلام كتاب نوشتهاند محققين زبردستی هموجود دارند ولی راه و روش آنها از راه و روش حكماء دور نيست و "لاطائلات " متكلمين را به دور افكندهاند و در حقيقت بيش از آن حد كهمتكلم باشند ، حكيمند . |