حدوثی در او راه نداشته باشد منحصر است به ذات خداوند ، پس تنها ذاتخداوند است كه حدوث زمانی ندارند ، و غير ذات خداوند يكتا هر چه هستحادث زمانی است . بنابر عقيده متكلمين مخلوقيت و معلوليت ملازم استبا حدوث زمانی ، يعنی اگر چيزی مخلوق و معلول بود ناگزير بايد حادثزمانی باشد . پس اگر چيزی حادث زمانی نبود آن شیء معلول شیء ديگر نيست، يعنی ممكن الوجود نيست و واجب الوجود است . پس اگر به تعدد قديمقائل شويم در حقيقت به تعدد واجب الوجود قائل شدهايم . و از آن طرفاگر وحدت واجب الوجود را اثبات كنيم در حقيقت ثابت كردهايم كه بيشاز يك ذات قديم زمانی وجود ندارد . و به عبارت ديگر وجوب ذاتی و قدمزمانی ملازم يكديگرند ، يعنی اگر واجب الوجود بالذات يكی است قديمزمانی هم يكی است و اگر قديم زمانی بيش از يكی است پس واجب الوجودهم بيش از يكی است . اما حكماء سخن متكلمين را نپذيرفته و مدعی هستند كه حدوث منحصر بهحدوث زمانی نيست ، حكماء میگويند چنين نيست كه مخلوقيت و معلوليت وممكن الوجود بودن ملازم با " حدوث زمانی " ، و واجب الوجود بودن ملازمبا قدم زمانی " باشد ، بلكه ممكن است موجودی مخلوق و معلول و ممكنالوجود بوده و در عين حال قديم زمانی باشد و نيز ممكن است يك شیء قديمزمانی بوده و در عين حال يك نوع حدوث هم داشته باشد كه ما آنرا حدوثذاتی میناميم . و از اينجا بود كه اصطلاح ديگری در مورد حدوث و قدم بهوجود آمد . متكلمين از حدوث و قدم فقط يك معنی درك میكردند و آن همانحدوث و قدم زمانی بود ، اما حكماء به غير از حدوث و قدم زمانی به نحوهديگری از حدوث و قدم دست يافتند و آن را حدوث و قدم ذاتی اصطلاح كردند. |