در جواب اين شبهه میگوئيم خود اين موضوع " معدوم مطلق " در ذهنموجود است و به اعتبار همين وجود ذهنی است كه از آن خبر دادهايم . پسمعدوم مطلق ، معدوم مطلق است به حمل اولی ذاتی و معدوم مطلق ، معدوممطلق نيست به حمل شايع صناعی . معدوم مطلقی كه نمیشود از آن خبر دادمعدوم مطلق به حمل اولی ذاتی است يعنی آن چيزی كه مصداق معدوم مطلق استو نه مفهوم معدوم مطلق . 2 - شبهه دوم : گروهی ديگر از معتزله به حد وسطی بين وجود و عدم قائل شده و آن را "حال " ناميدهاند . شبههای كه برای آنها مطرح شده اين است كه آيا "وجود " ، موجود است يا معدوم است ؟ و معتقد شدهاند كه " وجود " نهموجود است و نه معدوم . زيرا اگر " وجود " موجود باشد پس " وجود "دارای وجود است . و همينطور اينپاورقی : > میشود او خبر راست هم میگويد و اگر بگوئيم اين خبر راست است بازمعلوم میشود كه او خبر راست نيز میگويد و در هر دو صورت با اين سخنشكه گفت : " هر چه من بگويم دروغ است " منافات دارد . مثال دوم : شخصی هنگام صبح میگويد خبری كه ظهر به شما خواهم داد دروغاست و همان شخص موقع ظهر میگويد خبری كه صبح به شما دادم دروغ است .اكنون كداميك از اين دو خبر صحيح است ؟ اگر خبر ظهر راست باشد پس خبر صبح دروغ است . و اگر خبر صبح دروغباشد پس خبر ظهر هم دروغ است . و اگر خبر ظهر دروغ باشد پس بايد خبرصبح راست باشد . و در نتيجه خبر صبح و خبر ظهر هم راست است و هم دروغ، زيرا راست بودن خبر ظهر مستلزم دروغ بودن آن است و دروغ بودن آن نيزمستلزم راست بودن آن است . همچنين راست بودن خبر صبح مستلزم دروغ بودنآن است و دروغ بودنش مستلزم راست بودن آن است . و حال آنكه واضح استكه يك خبر نمیتواند هم راست باشد و هم دروغ . |