اينها در خارج به هيچ وجه مصداق حمل " موجود " واقع نمیشوند .بعلاوه اگر خود اين معانی و مفاهيم در خارج موجود باشند و مستحق حمل "موجود " باشند تسلسل لازم میآيد و تسلسل محال است . پس تحقق خارجی اين معانی و مفاهيم محال است ( 1 ) . پاورقی : 1 - قبل از كشف اصالت وجود امور حقيقی از امور اعتباری به نحوی كهگفته شد باز شناخته میشد ، يعنی تعريف امور حقيقی و امور اعتباری همانبود كه گفته شد ( امور حقيقی مصداق كلمه موجود میباشند و امور اعتباریمصداق كلمه موجود واقع نمیشو ند ولی به صورت صفتی بر اشياء حمل میشوند )و راه بازشناسی امور اعتباری از امور حقيقی نيز همان بود كه در بالا اشارهشد ، يعنی امور اعتباری به شكلی هستند كه اگر فرض كنيم موجودند تكرر وتسلسل لازم میآيد : ( كل ما يلزم من تحققه تكرره فهو اعتباری ) و گفته میشد معقولات اوليه به اصطلاح فلسفی كه همان ماهيات میباشندامور حقيقی هستند و اما معقولات ثانيه فلسفی همه اعتباری هستند و گفتهمیشد كه مفهوم وجود از معقولات ثانيه است و به همين دليل امر اعتباریاست . اما پس از طرح و كشف اصالت وجود ، در عين اينكه تفاوت اين دونوع مفهوم يعنی معقولات اوليه و معقولات ثانيه محرز است و نوع دوم منتزعاز نوع اول است و هيچگونه استحقاق حمل " موجود " را ندارند ، مطلبديگری مطرح شد و آن اينكه استحقاق حمل " موجود " بر يك مفهوم برایحقيقی بودن آن كافی نيست . بنا بر اصالت وجود حتی مفاهيم و معانی كهچنان استحقاقی دارند نيز امور اعتباری و انتزاعی هستند و استحقاق آنهابرای حمل " موجود " بر آنها به تبع حقيقت وجود است ، آنچه اصالتدارد و بحق بايد " حقيقی " خوانده شود حقيقت وجود است كه عين خارجيتو واقعيت است و قابل انتقال به ذهن نيست ، يعنی هرگز صورت مفهوميت ومعقوليت به خود نمیگيرد . در عين حال بنابر اصالت وجود نيز چنانكه اشاره شد تفاوت دو نوعمفهومی كه سابقا يكی از آنها حقيقی و ديگری اعتباری شناخته میشد محرز ومسلم است . بنابراين میتوان چنين گفت كه اگر معانی و مفاهيم را عموما يك طرفقرار دهيم > |