1 - چيزی هست و موجود نيست . 2 - چيزی نيست كه موجود نيست . و لذا معتقدند كه فرق است بين اينكه بگوئيم " زيد موجود است " و يا" زيد ثابت است " و نيز فرق است بين اينكه بگوئيم " زيد معدوم است" و يا " زيد منفی است " . " ثبوت " مترادف " وجود " نيست ،بلكه ثبوت اعم از وجود ، و ثابت اعم از موجود است . يعنی اشيائی كهثابتند يا موجودند يا معدوم . مثلا زيدی كه الان در كوچه و خيابان راهمیرود هم موجود است و هم ثابت ، و نه منفی است و نه معدوم . اما شريكالباری كه يك امر محال است هم منفی است و هم معدوم ، زيرا نه ثابتاست و نه موجود . اما انسان دو سر كه امری است ممكن و غير محال ، معدوماست ولی منفی نيست . بنابراين به عقيده متكلمين : 1 - هر ماهيتی كه ممتنع است نه ثابت است و نه موجود ، بلكه هم منفیاست و هم معدوم . 2 - هر ماهيتی كه ممكن است و موجود است ثابت هم هست . پس اشياءموجود ، هم موجودند و هم ثابت و قهرا نه معدومند و نه منفی . 3 - هر ماهيتی كه ممكن است ولی موجود نيست مسلما ثابت است . پسچنين ماهياتی گر چه معدومند ولی منفی نيستند . پس بين وجود و ثبوت و نيز بين نفی و عدم ، عموم و خصوص مطلق است (1 ) اما بين ثبوت و عدم ، عموم و خصوص من وجه است ( 2 و 3 ) زيرا : پاورقی : 1 - يعنی هر موجودی ثابت است اما هر ثابتی ، موجود نيست . و نيز هرمنفیای معدوم است ولی هر معدومی منفی نيست . 2 - يعنی بعضی از معدومات ، ثابت و بعضی از ثابتات ، معدومند .3 - و بين وجود و منفی ، تباين است . |