است ، زوج است نه اينكه چون زوج است ، چهار است ، زيرا اگر " چهار" به دليل زوج بودن ، " چهار " بود میبايست هر عدد زوجی ، چهار باشد. پس عدد چهار ، در درجه اول " چهار " است و در درجه دوم " زوج " ،يعنی چهار بودن تقدم دارد بر زوج بودن ، اما در عين حال اين تقدم وسابقيت ، تقدم و سابقيت زمانی نيست . مقدمه دوم : اين مطلب مسلم است كه هر ماهيتی ممكن الوجود است ( يعنی امكان لازمماهيت است ) . معنای اين سخن اين است كه هر ماهيتی در ذات خود نسبتشبا موجوديت و معدوميت متساوی است ، نه اقتضای موجوديت دارد و نهاقتضای معدوميت ، پس " امكان " يعنی لا اقتضائيت نسبت به وجود ونسبت به عدم . اينكه در اشعار حاجی به ليسيت ذات تعبير شده است مقصود از ليسيتذات همين امكان يعنی لا اقتضائيت نسبت به وجود و عدم است ، كه گاهی هماز آن تعبير به " عدم مجامع " میشود . پس هر گاه " ليسيت ذات " يا" عدم مجامع " يا " امكان " گفته شود مقصود از همه اينها همان لااقتضائيت ذات ماهيت است نسبت به وجود و نسبت به عدم ، در عبارتمعروف شيخ الرئيس نيز آمده است كه : " الممكن من ذاته ان يكون ليس و من علته ان يكون ايس " يعنی " ممكن " از ناحيه ذاتش اقتضای ليسيت دارد و از ناحيه علتشاقتضای وجود داشتن دارد ، كه مقصود شيخ از اين ليسيت كه در اينجا گفتهاست همان لا اقتضائيت ذات است نه چيز ديگر .مقدمه سوم : در مبحث مواد ثلاث يكی از مسائلی كه مطرح میشود اين است كه ملاك |