دوم ) ، و تقدم اين عدم بر وجود ماهيت همان " حدوث ذاتی " است .در اينجا بايد به يك نكته اشاره كرد و آن اينكه اين تعبير كه گفتهمیشود هر يك از حدوث و قدم بر دو قسم است : ذاتی و زمانی ، تعبيرصحيحی نيست ، زيرا در اينجا تقسيم به معنی واقعی وجود ندارد بلكه تعبيرصحيح اين است كه بگوئيم گاهی حدوث به معنی حدوث زمانی به كار میرود وگاهی به معنی حدوث ذاتی . اين ايراد بر تعبير حاجی سبزواری نيز وارداست ، زيرا در عنوان اين فصل میگويد : غرر فی تعريفهما و تقسيمها و درشرح منظومه نيز تعبير " اقسام " را به كار میبرد ، گر چه تعبيری را كهدر خود اشعاريه به كار میبرد ( و يوصف الحدوث بالذاتی و . . . ) صحيح وبدون اشكال است . برای توضيح اين مطلب بايد در وهله اول معنی دو اصطلاح " عدم مقابل "و " عدم مجامع " را توضيح دهيم : عدم مقابل ، يعنی عدمی كه با وجود شیء قابل اجتماع نيست ، بلكه بينآنها تقابل است ، آنجا كه عدم است وجود نيست و آنجا كه وجود است عدمنيست . مثلا وقتی میگوئيم فلان شیء در زمان پيش نبود و اكنون هست ،البته واضح است كه در آن زمان كه نبود امكان نداشت كه در عين نبودنوجود داشته باشد و اكنون هم كه وجود دارد نمیشود كه نبوده باشد . پس اينوجود و عدم قابل جمع شدن نيستند و مقابل يكديگرند ، لهذا عدم زمانی را بهعدم مقابل تعبير میكنند . و اما عدم ذاتی عبارت است از ليسيت ذاتيه و لا اقتضائيت ذات يعنیاينكه ذات شیء به خودی خود نه اقتضای موجود شدن دارد و نه اقتضای معدومشدن . پس اگر موجود شود به حكم علت خارجی است و اگر هم معدوم شود بازبه |