وجود در شكل فلسفی آن است تكيه اصليش روی اين برهان است . اين برهان بستگی زيادی دارد به اينكه صورت مسئله خوب و روشن تصور شود. مقدمهای ذكر میكنيم : هر موضوعی كه بر آن محمولی حمل میشود يا اينستكه آن موضوع در ذات خود استحقاق حمل آن محمول را دارد و در اين جهتنيازمند به ضميمه شدن چيز ديگر نيست و يا چنين نيست بلكه آن موضوعآنگاه صلاحيت حمل آن محمول را دارد كه يك چيز ديگر همراه او فرض شود .مثلا جسم سفيد است ، در اينجا جسم موضوع است و سفيد محمول . جسم در ذاتخود ايجاب نمیكند كه سفيد باشد يعنی جسم از آن جهت كه جسم است سفيدنيست ، جسم از آن جهت استحقاق اتصاف به سفيدی را پيدا كرده است كه "سفيدی " عارض بر آن و ضميمه آن گشته است ، اما سفيدی به خود سفيد است، سفيدی از آن جهت سفيد نيست كه چيز ديگری منضم به آن گشته و با آناعتبار شده است . هر گاه موضوعی در صلاحيت برای حمل محمولی بر آننيازمند به وساطت امر ديگری باشد آن امر ديگر را اصطلاحا واسطه در عروضو يا حيثيت تقييديه مینامند . نكته مهم كه بايد در نظر بگيريم و اشتباه نكنيم - زيرا زياد اشتباهمیشود - اينست كه در مثال بالا به اين جهت كاری نيست كه عروض سفيدی برجسم نيازمند به يك علت فاعلی هست يا نيست . بدون شك نيازمند به علتفاعلی است ولی نيازمندی و عدم نيازمندی به علت فاعلی تأثيری در مطلبما ندارد . اگر فرض كنيم سفيدی خود به خود عارض جسم میشود باز نيازمندیو عدم نيازمندی به حيثيت تقييديه سر جای خود باقی است . اكنون میگوييم اگر كاملا در مسئله اصالت وجود يا ماهيت دقت كنيم |