نمیشوند و صحيح و سالم میمانند از آن جهت است كه اصلا مسافتی را طینكردهاند تا سقوط كنند بلكه در پای كوه توقف كردهاند . پاورقی : > اينكه چيزی است كه همه اشياء را در بر گرفته و در همه جا هست وبعدی از ابعاد همه اشياء است ؟ پاسخ آن است كه كسی كه زمان را همچون جزئی از اجزاء عالم میپندارد بهراه خطا رفته است . در واقع ، جستجو برای پيدا كردن زمان كاری عبث وبيهوده است و مسلما نتيجه اين كار عبث هم رسيدن به بن بست و لغزيدن بهپرتگاه است . اما اگر از اول ، مسأله به صورت صحيح طرح شود كه آيا اينعالم كه دارای ابعاد سه گانه ( طول و عرض و عمق ) است آيا بعد ديگری بهنام " زمان " هم برای آن متصور است يا نه ، مسلما طرز تحقيق هم فرقمیكند و خيلی زود هم میتوان به اين نتيجه رسيد كه : " زمان هم حقيقتیاست از حقايق عالم " . ج - مسأله ديگر ، موضوع " ماده اولی " ( ماده اصلی عالم ) است كهآيا در هر يك از اشياء اين جهان ، مادهای نهفته است كه هر وقتی به يكصورتی در میآيد ؟ در اين مورد هم نمیتوان در بين اشياء عالم چنين چيزی راجستجو كرد زيرا هر چه را از اشياء اين عالم بيابيم ، خود صورتی است ازصورتهای اين ماده و نه خود اين ماده . نسبت ماده به صورتهائی كه میپذيرد همانند نسبت يكی از حروف الفبااست نسبت به حركات گوناگونی - فتحه و كسره و ضمه و سكون - كه به خودمیگيرد . مثلا اگر حرف " ب " را در نظر بگيريم هميشه يكی از اينحركات را دارد و هر گاه كه تلفظ شود حتما با يكی از اين حركات همراهاست . اما حرف " ب " كداميك ا ز اين حركات است ؟ هيچكدام . حرف" ب " مادهای است كه با يكی از اين حركات توأم میشود . و اين مادههميشه يكی از اين چهار صورت را به خود میگيرد . حرف " ب " چيزی استكه جدا از اين حركات وجود پيدا نمیكند اما به عنوان مادهای كه همراه اينحركات است وجودش را درك میكنيم . پس حرف " ب " را نمیتوان پيداكرد ولی وجودش را میتوان درك كرد . زيرا فرق است بين پيدا كردن ، يعنیشیئی را در عرض اشياء ديگر قرار دادن ، و بين درك كردن ، كه وجود چيزیرا همراه اشياء ديگر میتوان درك كرد . پس اگر كسی بخواهد حرف " ب "را به صورت امری جدا پيدا كند هرگز آن را پيدا نخواهد > |