بر حسب اين تعبير ، آنجا كه محمولی عارض موضوعی میشود و موضوع ،متصف به آن محمول میگردد دو نسبت متصور است : يكی عروض محمول برموضوع و يكی اتصاف موضوع به محمول . در اينجا چهار حالت قابل تصور است. 1 - عروض عارض بر معروض خودش و اتصاف آن معروض به عارض هر دو درخارج است ، مانند اينكه میگوئيم " زيد آمد " ، در اينجا متصف شدن زيدبه " آمدن " در خارج است ، يعنی زيد در ظرف خارج و به وجود خارجی خودمتصف است به صفت " آمدن " ، و " آمدن " هم در خارج عارض زيد شدهاست ، زيرا " آمدن " عرضی است كه حال در موضوع خودش است و اين حلولو عروض در خارج واقع شده است . همچنين در موردی كه میگوئيم ، " زيد قائم " ، دو چيز وجود دارد :قيام و زيد . حال آيا قيام عارض زيد شده است يا بالعكس ؟ آيا قيامملحق به زيد شده است يا بالعكس ؟ يعنی ، آيا " زيد " اصل است و "قيام " برای زيد پيدا شده است يا " قيام " اصل است و زيد برای قيامپيدا شده است ؟ واضح است كه قيام برای زيد پيدا شده است . پس " قيام" عارض ، و " زيد " معروض و اين عمل ، عروض يا لحوق ناميده میشود .اكنون بايد ديد كه ظرف عروض چيست ؟ آيا اين عروض در ذهن صورت میگيرديا در خارج ؟ واضح است كه ظرف عروض ، خارج است . اما ظرف اتصافچيست ؟ آيا اتصاف زيد به قيام در خارج است يا در ذهن ؟ مسلم است كهظرف اتصاف ، خارج است ، يعنی وجود خارجی زيد متصف است به قيام .2 - عروض عارض بر معروض خودش و اتصاف آن معروض به عارض هر دو درذهن است ، مانند اين كه میگوئيم : " انسان ، كلی است " . آيا كليت ،دارای |