به وجود تعلق میگيرد و يا به ماهيت و يا به نسبت ميان آن دو . پس دراينجا بايد اولا معنای وجود و ماهيت را بدانيم و سپس معنای جعل را درككنيم تا بفهميم معنای تعلق جعل به وجود و يا ماهيت يا نسبت بين آن دوچيست ؟ و بعد بدانيم مناط احتياج به جعل چيست و بعد در يابيم دليل برتعلق جعل به وجود و عدم تعلق آن به ماهيت و يا به نسبت چيست و سپساقسام جعل را بشناسيم . اما فرق وجود و ماهيت را در مقدمه پنجم گفتيم و در اول كتاب گذشته ،معنای جعل را نيز در مقدمه دوم توضيح داديم . مناط احتياج به جعل را درمقدمه ششم بيان كرديم و در مقدمه هفتم توضيح بيشتری داديم و دليل تعلقجعل به وجود را در مقدمه دهم بيان كرديم و انقسام جعل را به دو قسم درمقدمه سوم و مقدمه اول بيان كرديم . به اين ترتيب آنچه لازم و ضروری استدانستن مقدمه پنجم و دوم و ششم و هفتم و دهم و سوم و اول است ، پسمیتوان تعداد مقدمات را به هفت عدد تقليل داد و ترتيب ديگری برای آنهادر نظر گرفت . |