میگيرد يا به ماهيت و يا به نسبت بين اين دو ؟ و از اين جهت است كهاين بحث از يك نظر با باب علت و معلول ارتباط پيدا میكند زيرا مربوطبه بيان حقيقت علت و معلول است و از يك نظر ديگر به باب وجود و عدمارتباط پيدا میكند زيرا بحث در اين است كه آيا جعل به وجود تعلق میگيرديا به ماهيت و يا به نسبت بين اين دو كه اصطلاحا " ضرورت " ناميدهمیشود و لهذا در اين كتاب نيز در دنبال مباحث وجود و عدم ذكر شده است. مقدمه سوم : در مقدمه اول گفته شد كه وجود يا نفسی است يا رابط و به تعبير ديگروجود يا مطلق است يا مقيد ، اكنون میگوئيم به همان دليل كه وجود بر دوقسم است و به بيان ديگر به همان دليل كه اشياء دو حالت دارند يك حالتفی نفسه و يك حالت ديگر اينكه چيزی چيز ديگر باشد قهرا نوع تأثير علتدر معلول دو گونه است زيرا علت كه مؤثر در معلول و جاعل معلول است يابه اين نحو است كه به ماهيتی كه در ذات خود موجود نيست وجود میدهد ويا به اين است كه شیء موجودی را از حالی به حالی میبرد و صفتی را كهندارد به او میدهد . مثلا فرض كنيد يك وقت علتی كه نوع عليت و تأثيرشاين است كه جسم ايجاد میكند و يك وقت نوع تأثير علت به اينطور استكه به جسم شكل خاص يا رنگ خاص يا مثلا حرارت میدهد . در قسم اول نوعتأثير علت عبارت است از ايجاد جسم و در قسم دوم نوع تأثير عبارت استاز ايجاد كردن جسم را به اين يا به آن شكل . و لهذا میگويند كه عليت يا جعل ( يا هر چه میخواهيد نام بگذاريد ) بردو قسم است يا " بسيط " است يا " تأليفی " . قسم اول كه عبارتاست از اصل ايجاد شیء ، " جعل بسيط " است و قسم دوم كه عبارت استاز قرار دادن چيزی چيز ديگر |