موصوفی موقوف است به وجود آن موصوف ، يعنی ممكن نيست كه صفتی از برایموصوفی وجود داشته باشد ولی خود موصوف موجود نباشد لهذا میگويند "ثبوت شیء لشیء فرع لثبوت المثبت له " . اكنون میگوييم پارهای احكام ايجابی قطعی و صادق و مطابق واقع داريم كهموضوع آنها در خارج وجود ندارد . و چون ثبوت محمولی برای موضوعی بدونوجود آن موضوع محال است و آن موضوع در خارج وجود ندارد پس در ذهن وجوددارد . مثلا میگوييم " كوهی از طلا سنگينتر است از كوهی از سنگ بهمانحجم " يا میگوييم : " اجتماع نقيضين غير از اجتماع ضدين است " . هريك از اين دو قضيه صادق است قطعا ، يعنی واقعا صفت سنگينتر بودن برایكوه طلا و صفت غير از جمع ضدين بودن برای جمع نقيضين ثابت است ، پسبايد كوه طلا و جمع نقيضين وجود داشته باشد تا صفت مزبور برايش صادقباشد و از طرف ديگر میدانيم در خارج ذهن نه كوه طلا وجود دارد و نه جمعنقيضين پس ناچار بايد بگوييم در ذهن موجود است ( 1 ) . پس از آنجا كه بدون وجود موضوع ، نه در خارج و نه در ذهن چنين احكامیصادق نيست و فرض اين است كه موضوع در خارج وجود ندارد نتيجه گرفتهمیشود كه موضوع در ذهن وجود دارد ، يعنی علم و ادراك اضافه محض نيست پاورقی : 1 - اينجا اشكال معروفی است و آن اينكه مدعا اين نيست كه كوه طلا درذهن از كوه سنگ سنگينتر است و همچنين مدعا اين نيست كه جمع نقيضين درذهن غير از جمع ضدين است پس وجود در ذهن برای ثبوت محمول برای موضوعكافی نيست . جواب اين اشكال موقوف به اينست كه فرق قضايای باصطلاحبتيه از قضايای غير بتيه دانسته شود . تفصيل مطلب را از " اسفار "بايد جستجو نمود . |