انسان است و يا انسان دارای كليت است ؟ آيا كليت ، عارض انسان شدهاست و يا انسان عارض كليت ؟ واضح است كه " كليت " عارض انسان شدهاست ، پس " انسان " معروض و " كليت " عارض است . حال ظرفعروض و ظرف اتصاف چيست ؟ اولا واضح است كه ظرف اتصاف انسان بهكليت ، در ذهن است . انسان خارجی ، يك امر جزئی و خاص است و البتهانسان خارجی هيچگاه كلی نيست بلكه انسان در ظرف ذهن و از نظر وجود ذهنیمتصف به كليت میشود . ثانيا ظرف عروض كليت بر انسان نيز ، در ذهناست . زيرا كليت صفتی است كه فقط بر وجود ذهنی انسان اطلاق میشود ،يعنی محمولی است كه موضوعش در ذهن وجود دارد و نه در خارج . 3 - ظروف عروض عارض بر معروض ، " ذهن " و ظرف اتصاف معروض بهعارض " خارج " است ، مانند اينكه میگوئيم : " انسان ، ممكن است "يا " انسان ، واحد است " . در اينجا البته مقصود اين است كه انسان درظرف خارج ، متصف به امكان يا وحدت است ، يعنی مقصود بيان حالت انسانخارجی است . ولی از طرفی میدانيم كه خود امكان يا وحدت در خارج وجودیمستقل ندارند تا عارض غير بشوند ( به بيانی كه قبلا گفته شد ) . پسامكان در عين اينكه صفت انسان است ولی در خارج ، عارض انسان نيست .اين است كه میگوئيم ظرف اتصاف ، " خارج " و ظرف عروض ، " ذهن "است . 4 - ظرف عروض و عارض بر معروض ، " خارج " و ظرف اتصاف معروضبه عارض " ذهن " است . از اين چهار قسم ، قسم چهارم ، فقط فرض محض است و محال و غير ممكناست . از سه قسم باقيمانده ، قسم اول را معقولات اوليه ، قسم دوم رامعقولات ثانيه منطقی |