ادراك حسی است كه عبارت است از همان تأثير خاصی كه در حال خوردنچيزهای تلخ پيدا میشود . مرحله دوم ، مرحله تخيل يا ادراك خيالی است كهعبارت است از آن صورت ذهنی خاصی كه از آن احساس مخصوص در حافظه باقیمیماند و در شرايط معينی انسان آن را به ياد میآورد . مرحله سوم ، مرحلهتعقل يا ادراك عقلی است كه عبارت است از آن مفهوم كلی از تلخی كه نظربه احساس خاص و معينی ندارد . به همين ترتيب است تصور ما از انسان . يك كودك نوزاد ، ابتدا كه بامادرش آشنا میشود فقط تصور بسيار مبهمی از مادر و پستان مادر دارد ، بعدبا افراد ديگر آشنا میشود ، با پدر خود آشنا میشود ، با خويشاوندان خودآشنا میشود و باز هم تصور مبهمی از اين افراد پيدا میكند . در نتيجهتكرار اين احساسها ، صورت پدر و مادر و ديگر افراد را به ذهن خودمیسپارد و در اثر تعدد و تكرر اين احساسها و صورتگيریها كم كم ذهنشمستعد میشود كه مفهوم مطلقی بسازد كه در مقام تعبير با لفظ انسان تعبيرمیشود . پس ادراك " انسان " نيز مانند ادراك " تلخی " سه مرحله :ادراك حسی ، ادراك خيالی و ادراك عقلی . به همين ترتيب است ساير محسوسات : يك كودك نوزاد وقتی اسبها رامیبيند ، میگويد " اسب " ، وقتی ميوهها را میبيند میگويد " ميوه " .يعنی به تدريج اشياء در نظر او دسته بندی شده و تحت يك نام معين قرارگرفتهاند كه آن نام معين ، نام كلی اينها است نه نام يك فرد به خصوصی .الفاظ " انسان " ، " حيوان " ، " گوسفند " ، " اسب " . . .هيچيك اسم يك شیء معين و فرد بخصوص نيست ، بلكه اسم يك معنی و مفهومكلی است كه شامل تمام افراد آن كلی میگردد . اين معانی كلی عقلی "معقول " نام دارد و فرق آنها با محسوسات و مخيلات ، در " كليت "است . |