بنابر اين مدركات ذهنی ما عبارتند از محسوسات ، متخيلات ، و هميات ومعقولات . علمای روانشناس جديد نيز با همه اختلافی كه با پيشينيان درسبك و متد تحقيق دارند اين درجه بندی را پذيرفتهاند با اين تفاوت كهادراك وهمی را به آن صورت كه قدما بيان كردهاند نپذيرفتهاند ( 1 ) .به هر حال سه مرتبه ادراك حسی ، ادراك خيالی و ادراك عقلی در بينفلاسفه و روانشناسان محل ايراد و اشكال نيست و فقط گروهی از فلاسفه اروپادر قرون وسطی هستند كه مطابق آنچه در كتب تاريخ فلسفه بيان شده استمنكر ادراكات عقلی بودهاند و آنها را اسميون ( 2 ) مینامند . از فلاسفهقرون جديد نيز بعضی مانند هيوم راهی را طی كردهاند كه منجر به انكارادراكات عقلی به صورت يك نوع ادراك مستقل ، میگردد و البته در جایخود بطلان اين نظريه آشكار گرديده است . اكنون برای روشن شدن مطلب به ذكر مثال میپردازيم : شك نيست كه ذهن انسان در آغاز ، خالی از هر تصور و ادراك است . يككودك نوزاد نه از انسان تصوری دارد نه از حيوان ، نه از زمين و نه ازآسمان ، نه از جماد و نه از نبات ، نه از سياهی و نه از سفيدی ، نه ازشيرينی و نه از تلخی و نه از هيچ چيز ديگر . همه اين تصورات تدريجا برایاو پيدا میشود . اكنون ببينيم كيفيت پيدايش اين تصورات چگونه است .فرض كنيد برای اولين بار مايع تلخی به كام او ريخته میشود . البته در آنحال كه اين مايع تلخ را میخورد پاورقی : 1 - البته در ميان قدماء نيز صدرالمتألهين در وجود يك نوع ادراك خاصبه نام ادراك وهمی و وجود يك قوه خاص به نام قوه واهمه ترديد كردهاست كه در اين مختصر نمیتوان به ذكر نظريه صدرالمتألهين در اين زمينهپرداخت . 2 - Nominalists ، نامگرايان ، اسميون ، اصحاب اصالت تسميه . |