معقول است خواه غيری بوده باشد و خواه غيری نباشد . جواب اين ايراد اين است كه معقول بالفعل در معقول بودن خود احتياج بهاعتبار هيچ حيثيتی - نه تعليلی و نه تقييدی - ندارد مثل انسانيت انسان .در مورد انسانيت بدون اينكه لازم باشد وجود را ( كه مناط ارتباط انسان باعلت است ) يا علت وجود را اعتبار كنيم انسانيت و حيوانيت و امكان وامثال اينها انتزاع میشود . پس در مورد " معقول " ، مقصود تنها ايننيست كه فقط حيثيت تقييدی در صدق مفهوم معقول معتبر نيست ، بلكهحيثيت تعليلی نيز معتبر نيست ، ولی در مورد معلوليت حيثيت تعليلیاعتبار دارد . اينكه ضرورت ذاتی ، مادام الذات است برای اين است كهبقاء و لزوم دوام ذات را عقل اعتبار نمیكند ، نه اينكه عدم دوام بنفسه ودوام بالعله را اعتبار میكند ، بر خلاف ضرورت ازلی كه نفس تصور موضوع ،عين اعتبار دوام است . اشكالات وارد بر نظريه اتحاد عاقل و معقول در باب اتحاد عاقل و معقول چند اشكال وجود دارد : 1 - يكی از اشكالاتی كه وارد شده است اشكال تضايف است كه البته ايناشكال بر برهان معروف وارد است نه بر اصل مطلب ، زيرا كسی در اينمطلب اشكال ندارد كه در عقل الذات للذات ، " عاقل " و " معقول "متحد است . در آنجا كه ادله قائلين به اتحاد عاقل و معقول را بيانمیكرديم گفتيم چون عاقليت و معقوليت متضايفين هستند پس بايد در يكمرتبه باشند يعنی يك چيز است كه وقتی فعليت پيدا میكنيد . هم عاقلاست و هم معقول . اكنون اشكالی كه مطرح میشود اين است كه اگر اين قاعدهرا در باب تضايف بپذيريم لازم میآيد كه متضايفين هميشه متحد در وجودباشند و حال آنكه متضايفين از قبيل متقابلين |