نيست ، كه عرضی حلول كرده باشد در موضوع ، بلكه يك حقيقت گسترده ذیمراتب است . پس اينجا هم میخواهيم بگوييم طبيعت و اعراض هم بمنزلهيك امر واحد گسترده است . پس تا اينجا ، مرحوم آخوند بيانی دارد كه ظاهرش مناقض با همه حرفهایگذشته است و آن نفی فاعليت طبيعت برای آثار خودش است و اين جهتمورد اعتراض حاجی است كه با مبنای خودشان جور در نمیآيد ، و موافق بامبنای شيخ اشراق است . بعد برهانی اقامه میكند كه خود برهان هم مورداشكال حاجی قرار گرفته است به همان بيانی كه گذشت . حالا بايد ديد كه واقعا مطلب همين جور است كه حاجی گفته است ، يعنیاين بيان مرحوم آخوند با ساير حرفهايش جور در نمیآيد ، و ناچار بايدبگوييم طبق مبنای ديگران صحبت كرده ، چون نمیتوانيم بگوييم بلافاصلهمتناقض حرف زده ؟ و يا اينكه اشكال حاجی وارد نيست و مرحوم آخوند دراينجا مطلبی را در سطح بالاتری بيان میكند كه با حرفهای ديگرش منافاتندارد . آقای طباطبائی هم در اينجا بيانی دارند كه درست روشن نشدمقصودشان چيست . تفصيل مطلب انشاء الله میماند برای جلسه بعد . |