از علت است و هر چه بینياز از علت باشد قديم ذاتی است . فلاسفه اينهارا از يكديگر تفكيك میكنند . زيرا فلاسفه مناط احتياج به علت را امكانمیدانند ، نه حدوث . لذا قائلند ممكن است يك شیء نيازمند به علت باشد، معلول و مخلوق باشد و حادث باشد و در عين حال قديم زمانی هم باشد .اين بحثی است كه مشاجره خيلی شديدی ميان متكلمين و فلاسفه به وجودآورده است . به طوری كه بعضیها مثل غزالی در اين مورد فلاسفه را تكفيركردهاند ( 1 ) . غزالی در سه مسأله ، رسما بوعلی را تكفير كرده . میگويد: بوعلی پاورقی : 1 - اگر چه غزالی را به آن معنی هم نمیشود متكلم دانست . چون هم متكلماست و هم صوفی ماب است و هم فيلسوف . به قول " ابن رشد " همه اينهااست و هيچ كدام از اينها هم نيست . غزالی شخصيتی است كه در آن واحدهمه اينها هست و به يك اعتبار هم هيچ كدام از اينها نيست . آنجا كهفيلسوفی باشد او متكلم است و عارف است . آنجا كه عارفی باشد او متكلماست و فيلسوف است . ولی در عين حال نمیخواهيم از قدر غزالی بكاهيم .به طور مسلم غزالی يكی از مفكرين بزرگ دنيای اسلام است . اين سبب نشودكه ما درباره ايشان به اشتباه بيفتيم . خلاصه غزالی نبوغ فوق العادهایداشته . يك مرد عادی نبوده ، شور مذهبی بسيار قوی نيز داشته . بعد ازاينكه دوران تحصيلش را در نظاميه نيشابور طی میكند و تقريبا بر همه تفوقپيدا میكند به بغداد میرود . دوره خواجه نظام الملك بود در نظاميه بغدادهم خيلی گل میكند ، بعد رياست نظاميه بغداد را كسب میكند . و عاليترينمرجعيت علمی و روحانی دنيای آن روز را به دست میآورد و شخصيت مهمیپيدا میكند كه رابط بين خليفه و پادشان سلجوقی میشود و خليفه برای اواحترام قائل میشود . مدتی بعد از همه اينها منزجر میشود و حس میكند كهروحش قانع نشده است . به بهانه سفر حج از بغداد بيرون میرود ، فرارمیكند . ده سال در بيت المقدس معتكف میشود و آنجا برايش تحولی رخمیدهد كه بيشتر به عرفان و تصوف گرايش پيدا میكند . عمده كتابهائی همكه نوشته ، بعد از اين دوره نوشته است . دنيا هم برای او خيلی اهميتقائل است . يكی از كتابهائی كه نوشته و انصافا كتاب مهمی است و نمیشودآن را كوچك شمرد [ كتاب " تهافت الفلاسفه " است ] با آنكه غزالیفلسفه نخوانده بود ، خودش هم اقرار میكند كه فلسفه را پيش استادنخوانده ولی میگويد سه سال كتابهای فلاسفه را مطالعه كرده است و بر همهمطالب آنها دست يافته است . و نيز میگويد مطلبی برای من نماند كهمجهول مانده باشد و لهذا اول كتابی نوشت به نام " مقاصد الفلاسفه " ودر آنجا هيچ انتقاد و اعتراضی نمیكند . اين كتاب به عنوان يك > |