ساعت خود يعنی زمان ، و نيز میگفتيم در يك امكانی . . . مجبور بوديمكلمه امكان را به كار بريم و قس عليهذا . به هر حال نوعی تقدم و تأخر وجود دارد كه مثلا میگوئيم سعدی بر ما مقدماست . در اين نوع ، تقدم و تأخر با يكديگر جمع نمیشوند . در مقابل ايننوع تقدم و تأخر انواع ديگری است كه با يكديگر هستند مثل واحد كه براثنين تقدم دارد ، در عين تقدم با هم معيت دارند . اكنون میخواهيمبدانيم ملاك اين تقدم و تأخر چيست . ممكن است گفته شود كه : چيزی غير از متقدمها وجود ندارد و تقدم چيزیجز متقدم نيست و تأخر هم غير از متأخر چيزی نيست ، قهرا معيت هم غيراز ذات معين چيزی نيست . معنای تقدم سعدی بر ما اين است كه سعدی ،سعدی است و ذات سعدی مساوی است با تقدم بر ما و ذات ما مساوی است باتأخر از سعدی . همانطور كه قبلا نيز گفتيم لازمه اين معنا اين است كه هيچ متقدم زمانینتواند با متأخر خود معيت داشته باشد و يا نسبت به آن تأخر يابد درحالی كه در مورد پدری كه ابتداء نسبت به فرزند خود متقدم است و بعد ازتولد فرزند با وی معيت دارد و در صورت فوت فرزند نسبت به آن تأخرپيدا میكند ، چنين امری اتفاق میافتد . و نيز ممكن است كه گفته شود كه : تقدم و تأخر از عدم و وجود انتزاعمیشود ، عدم از آن جهت كه عدم است ملاك تقدم ، و وجود از آن جهت كهوجود است ملاك تأخر است . معنی اينكه پدر زيد بر زيد تقدم دارد ايناست كه پدر زيد مقارن است با عدم زيد ، و عدم زيد بر زيد تقدم زمانیدارد و تقدم عدم بر وجود ذاتی است . پس معنای تقدم زمانی يعنی تقدم عدمبر وجود . بطلان اين بيان نيز واضح است ، زيرا درست است كه عدم مع وجود واقعنمیشود ولی ممكن است كه متأخر بشود . زيد كه معدوم است و اكنون موجودشده ، عدمش مقدم بر وجودش است ولی زيد كه بعد از وجود معدوم شد ، دراين |