الذات كان الحادث غنيا عن الماده ، و ان وجد فيها شیء محفوظ الذات لميكن زوال الصوره موجبا لعدمه . ثم من العجب أن الشيخ لما أورد علی نفسه سؤالا فی باب كيفيه تلازمالهيولی و الصوره ، و هو أن الصوره النوعيه زائله فيلزم من زوالها عدمالماده ، أجاب عنه بان الوحده الشخصيه للماده مستحفظه بالوحده النوعيهللصوره ( 1 ) لا بالوحده الشخصيه . فاذا كان هذا قول الشيخ فبتقدير أن تقعالحركه فی الصوره فلا يلزم من تبدل تلك الصوره عدم الماده ، بل الحق أنالماده باقيه و الصوره أيضا باقيه ( 2 ) بوجه التجدد پاورقی : 1 - يعنی همان صوره ما . 2 - باقيه ، ولی نه به نحو علی البدل . در اينجا مرحوم آخوند تعبيریمیكند با مبنای خودش . قوم هميشه اين طور میگويند كه ماده محفوظ است معصوره ما . اما اين صوره ما در تصوير شيخ يعنی صورت علی البدل ، صورتیمیرود و صورتی ديگر جای آن میآيد . اين را میگويد صوره ما . مرحوم آخوندهم اغلب تعبير صوره ما میكند و جوری هم تعبير میكند كه كأنه با شيخ همتعبير است . ولی در يكی از براهين حركت جوهری خوانديم كه ايشان صورتعلی البدل را منكر است ، حتی در مورد كون و فساد هم چنين چيزی را قبولندارد ، بالخصوص در حركت جوهريه به صورت علی البدل نمیشود قائل شد .پس اين صوره ما به چه معنی است ؟ مقصود يك صورت مشخص ، در عين حالمتشخص به نوعی از تشخص . اگر يادتان باشد در بحث حركت قطعی و توسطی گفتيم كه كلمات شيخ دراين مسأله به قول آخوند خالی از اضطراب نيست ، در بعضی موارد حركتتوسطی را موجود دانسته و حركت قطعی را امر ذهنی دانسته است ، و در جایديگر ، همانطور كه مرحوم آخوند گفته است ، چون شيخ زمان را امری واقعیدانسته و زمان جز از حركت قطعی انتزاع نمیشود . پس حركت قطعی را نيزبايد امری موجود بداند . ولی شاگردان شيخ تا زمان ميرداماد همگی حركتتوسطی را امری واقعی و حركت قطعی را ذهنی شمردهاند . مرحوم آخوند حركتقطعی را اثبات كرد ولی ايشان حركت توسطی را هم موجود میداند . يعنی درباب حركت هم امر باقی داريم و هم امر متصرم و متجدد . ما فعلا در مقام تفصيل اين مطلب نيستيم ولی همين مقدار میگوئيم كهمقصود افراد در باب حركت توسطی فرق میكند ، حتی خود مرحوم آخوند همحركت توسطی را به انحاء مختلف تعبير كرده است . آقای طباطبائی نيزتعبيری از حركت توسطی دارند و نمیگويند هم > |