جوهريه است . بهر حال زمان مقدار حركت است و حركت چه جوهری و چه عرضیيك امر طبيعی است . پس زمان كه مقدار حركت هست از مختصات طبيعتاست . از طرفی حكما قائل به عالمی هستند كه آن را عالم دهر يا عالمملكوت میگويند ، عجالتا ما اسم آن را عالم ماوراء الطبيعه میگذاريم ( وكاری به تفصيلات آن نداريم كه به دهر أيمن و دهر أيسر ، و ملكوت اعلی وملكوت اسفل قائل هستند ، اينها بماند برای محل خودش ) . نسبت موجودات ملكوتی با عالم ملك ، نسبت دو موجود متباين نيست ،بلكه طبيعت تنزل عالم ملكوت است و ظل آن است ، مثل سايه شخص در ايندنيا كه انعكاسی از شخص است و چيز جدا گانهای نيست ، اينها هم تقريبابرای عالم طبيعت و عالم ملكوت چنين چيزی قائل هستند ، چرخ با اين اختران نغز و خوش زيباستی صورتی در زير دارد آنچه دربالاستی و معتقدند كه يك ذات نوع مادیاش در طبيعت وجود دارد و نوع عقلانيشدر آن عالم وجود دارد . و اما بر گردان زمان در آن عالم چيست ؟ آنچه كهمطابق زمان است در آن عالم چيست ؟ وجود ملكوتی زمان چيست ؟ همين جوركه انسان ملكی و انسان ملكوتی داريم و انسان ملكوتی وجودی دارد متناسببا آن عالم ، حتی بقول شيخ اشراق در اعراض هم چنين است ، يعنی همين طوركه حرارت ملكی داريم حرارت ملكوتی هم داريم ، و حتی صور هندسی و رياضیهم به عقيده او همين طور است . آيا زمان هم يك وجودی متناسب با آنعالم دارد يا ندارد ؟ به آن وجودی كه در آن عالم متناسب با زمان استاصطلاحا دهر میگويند . اين است كه مرحوم آخوند در اينجا میگويد : حركتعرضی بمنزله بدن است كه روحش حركت جوهری است ، كما اينكه زمان همبمنزله بدنی است كه روحش دهر است . اين توضيح اجمالی اين مطلب بود كهعرض شد . |