انسان حادث است يعنی دارای حدوث است . البته بحث در مورد حدوث دفعیاست كه از نظر قائلين به حركت جوهری حدوث دفعی منحصر به وصولات وامثال آن است . اگر يك شیء را به سوی شیء ديگر به حركت در آوريم ، دريك آن واصل میشود . خوب ، در وصولات چه چيز حادث است ؟ خود وصول .حدوث چطور ؟ آيا حدوث وصول حادث است يا قديم ؟ مسلما قديم كه نيست .اگر بگوييم حادث است ، پس در اينجا دو حادث پيدا میشود ، يكی وصول وديگری حدوث وصول . نقل كلام میكنيم به حدوث حدوث ، آيا آن هم دارایحدوث است ؟ اگر چنين است باز نقل كلام میكنيم به حدوث حدوث حدوث .آيا آن هم حادث است ؟ نه ، يك چيز بيشتر حادث نشده كه همان وصول باشد . اين وصول كه بعد ازعدم است ، حدوث از چنين وجودی انتزاع میشود . يعنی از وجود بعد از عدممفهوم حدوث را انتزاع میكنيم . پس حدوث به اين معنی را امر نسبیمیناميم ، يعنی از مقايسه وجود شیء در حال و عدم آن در گذشته انتزاعمیشود . پس حدوث حادث است لابحدوث آخر بلكه به حدوث منشأ انتزاعش .يا بگوييم حدوث وجود دارد به عين وجود منشأ انتزاعش كه همان وجود بعدالعدم باشد . پس حدوث وجود ديگری ندارد غير از وجود منشأ انتزاعش [وجود حادث ] . اين در باب حدوث دفعی . در باب حركت نيز عينا همين حرف میآيد . حركت همان حدوث است ولیحدوث تدريجی الحدوث علی قسمين : حدوث دفعی و حدوث تدريجی . اسم حدوثتدريجی را حركت میگذاريم . يك مسألهای هست كه مرحوم آخوند در مباحث حركت مطرح نكرده و درمباحث نفس مطرح است و آن اينكه : آيا حركت محسوس است يا معقول ؟ درابتدا خيال میشود كه واقعيت حركت محسوس است همچنان كه خيال میشودحدوث محسوس است . اين اشتباه است ، حدوث معقول است نه محسوس .وجود بعد العدم |