او ، آورده است . در آنجا روابط انواع را ذكر كرده است ، بدون اينكه ازتبدل انواع سخنی به ميان آورده باشد ، همين قدر میگويد : اگر انواع را دركنار يكديگر بگذاريم خلائی در ميان آنها وجود ندارد ، يعنی جماد همين طورمراتب را طی كرده تا اينكه رسيده به يك مرحله نزديك به نبات ، بعدنوع نبات را میبينيم . آنها هم در يك مرتبه نيستند ، نبات نزديك بهافق جماد داريم و نبات يك درجه بالاتر ، تا نباتی كه میرسد به همسايگیحيوان . حيوانها هم همين طور است ، از حيوان نزديك به افق نبات داريمتا حيوان نزديك به افق انسان كه ظاهرا او هم به ميمون مثال میزند .مرحوم آخوند در " شواهد الربوبيه " بدون اينكه مسأله را به اين شكلطرح كرده باشد ولی ضمن بحث تبدل ذكر كرده ، و كيفيت بحث حاكی است كهلااقل چنين خلجانی در ذهنش پيدا شده بود . همين جا كه مثال تبدل آب بههوا و بالعكس را میزند ، نمیگويد كدام كاملتر و كدام ناقص ترند ، ولیهمين قدر میگويد ميان اين دو يك حلقه متوسطهای وجود دارد كه آب ، اولآن میشود بعد هوا يا بالعكس ، بعد میگويد : مانند مرجان كه حالت متوسطميان جماد و نبات را دارد ، از افق جماد يك مقدار بالاتر است و به افقنبات نزديك ، نه میشود آنرا جماد ناميد و نه نبات ، بلكه يك موجودمتوسط ميان جماد و نبات است . بعد میگويد : و مثل " و قواق " يا "واق واق " كه متوسط ميان نبات و حيوان است ( 1 ) . در اينجا مدعیهستند اين گياه يك حد متوسط ميان گياه و حيوان است . پس در واقعمیخواهد بگويد گياه تا مراحل وسط را طی نكند تبديل به حيوان نمیشود . بعد پاورقی : 1 - درست معلوم نيست چه درختی است ، افسانهای است يا حقيقی . قدماآن را حقيقی میدانستند ، حتی اشخاصی مثل ابوريحان بيرونی در شرح خصوصياتآنرا نوشته ، و مثل اينكه گياه شناسان فرنگی هم آنرا قبول دارند . مدعیهستند كه ميوه اين درخت شبيه حيوان است شكلی دارد شبيه سر انسان ياحيوان ، و حتی میخندد و صدائی میكند ، ولی باز از جهاتی مانند گياه استو اگر شاخهاش را قطع كنند خشك میشود . |