وجود دو طبيعت در انسان بعد مرحوم آخوند يك مطلب ديگری میگويد كه به مباحث دو سه ورق پيشمربوط میشود ( 1 ) . از جمله بی نظميهای اسفار همين " بحث و تحصيل "در صفحه 98 است كه بطوری آورده شده است كه انسان تصور میكند دنباله فصلقبل است و حال آنكه يكباره به مطلب چند فصل قبل راجع به مباشر حركتمنتقل شده است و اينكه علت مباشر حركات عرضی طبيعت است ، و اينرا بهصورت اشكالی بر مطلب لعلك تقول . . . ذكر میكند و جواب میدهد . آناشكال اين است كه : شما فلاسفه معتقد هستيد كه فاعل حركت خود طبيعتاست و انواع حركتها و تغييرهائی كه در بدن انسان واقع میشود ، اعم ازارادی و اختياری مثل حركت دست و پا ، و غير ارادی مثل حركتهای كبد وقلب و نظاير آن ، مبدئش خود طبيعت است ، يعنی طبيعت موجود در اعضاء. يعنی اينها مقتضای خود طبيعت است ، يعنی طبيعت موجود در اعضاء .يعنی اينها مقتضای خود طبيعت است . و نيز يك اصل ديگری داريد و آناينكه : هر فاعلی اگر فعل را به اقتضای خودش انجام بدهد ، تضادی ميانفعلش و طبيعت به هيچ شكلی برقرار نمیشود . اين فعل برای آن فاعل خستگیو اعياء ايجاد نمیكند ، چون به مقتضای ذات خود انجام میدهد . مثل اينكهمثلا قوه جاذبه يك كاری را انجام بدهد ، در اين مورد معنی ندارد در اثرتكرار و ادامه كار از نيرو كم بشود و خسته بشود ، يا قوهپاورقی : 1 - در اسفار بینظميهائی از نظر ترتيب مطالب مشاهده میشود كه بوضوحدال بر اين است كه يا در نظم ابواب آن كسان ديگر تصرف كردهاند يااينكه اساسا بصورت يادداشتهائی بوده و تنظيم آن بوسيله ديگران انجامگرفته است . برای اينكه ابواب و فصول اين كتاب تقديم و تأخيرهايی داردكه امكان ندارد خود مؤلف چنين كاری را بكند . از همه بالاتر اينكه دربعضی جاها میگويد ما مطلب را در گذشته گفتهايم ، در صورتی كه در اين نظمموجود ، مطلب در آينده میآيد . خيلی از ابواب و مطالب را وعده داده درحالی كه اصلا چنين مطلبی در كتاب وجود ندارد . مكرر وعده میدهد كه ما دربحث نبوات چنين خواهيم گفت ، در حالی كه " اسفار " چنين بحثی ندارد. |