است كه متقن است و در عين سيلان و تغيير دائم ، استوار است . آيات ديگری هم هست كه اگر آن آيات را نخواهيم حمل بر مجاز بكنيم وبخواهيم مؤدای حقيقی آنرا بگيريم ، از باب اينكه تا وقتی حقيقت ممكناست حمل بر مجاز وجهی ندارد ، دلالت بر حركت جوهريه دارد مثل آياتی كهمیفرمايد : " « ألا الی الله تصير الامور " ( 1 ) " و أن الی ربكالمنتهی »" ( 2 ) . معمولا از باب اينكه نمیتوانند تصور كنند كه اين تعبيرات حقيقت باشد، يك معانی مجازی برای آن پيدا میكنند ، مثلا " الی ربك المنتهی " رابه سوی عدالت پروردگار يا حساب پروردگار در قيامت ، تعبير میكنند ، نهبه سوی خودش . ولی وقتی حقيقت در اين آيات قابل تصور باشد كه اشياءبدون هيچ شائبه مجازی به سوی مبدأ خودشان در حركت هستند ، حمل بر مجازبیمورد است . از كلام قرآن كه فارغ میشود ، میگويد : در كلمات فلاسفه از قبيل ارسطو وزنون اكبر و نيز در كلام عرفا مانند محيی الدين هم آمده است و آنها بهحركت جوهری اشاره كردهاند و جملههائی از ايشان نقل میكند و مخصوصاجملههايی كه به ارسطو نسبت میدهد از دو جهت ضعيف است ، هم از نظر سندمخدوش است ، چون اين حرف در كتاب اثولوجيا يعنی معرفه الربوبيه آمدهاست و به اعتراف خود مرحوم آخوند انتساب اين كتاب به ارسطو مشكوكاست ، بلكه متأخرين بطور مسلم آنرا متعلق به ارسطو نمیدانند و میگويندمال افلوطين است . و از نظر مضمون هم تنها يك كلمه سيلان در آنجا آمده و ايشان آن را برحركت جوهريه حمل كرده است و حال آنكه معلوم است كه مرادشان حركتجوهريه نيست . در كتاب اثولوجيا گفته است : عالم حكم يك موجود زندهرا دارد كه يك نفس مدبر بر آن حكومت میكند ، مثل نفس انسان كه بر بدنانسان حكومت میكند و اگر اين نفس و حيات وجود نداشته باشد طبيعت بدناقتضای پاورقی : 1 - سوره شوری ، آيه . 52 2 - سوره نجم ، آيه . 42 |