طبيعت غايتی ماورای خود دارد اين مسئله خيلی مهم است ، و اگر در محل خودش بتوانيم ثابت كنيم كههر حركتی به عنوان اينكه در مجموع خودش يك طلب است و يك تكامل استو يك كمال تدريجی است ، به اين نتيجه میرسيم كه حركت بايد به يك كمالغير تدريجی منتهی شود . اگر گفتيم حركت در مجموع خودش يعنی به عنوانحركت توسطی ، نياز به يك كمال دارد و آن كمال بايد در ماوراء خودشباشد ، در اين صورت حركت در مجموع خودش كمال اول است و احتياج بهكمال ثانی دارد . و اگر اين را بگوئيم به يك نتيجه بسيار عالی میرسيم ،يعنی اگر قائل به حركت جوهريه شويم ، ناچار بايد عالم از نظر غايت همبه يك ماوراء برسد . يعنی طبيعت در عين اينكه حركت جوهريه و كمالتدريجی دارد ، در مجموع خودش حتما بايد كمالی را جستجو كند كه آن كمالاز سنخ حركت نيست . و معنای اين سخن اين میشود كه طبيعت در تكاملخودش به امر ماوراء طبيعی میرسد . همانطور كه در مورد نفس انسانمیگوئيم جوهر نفس جسمانيه الحدوث و روحانيه البقاء است و اين حركتتدريجی میرسد به مرحله تجرد ، و چون به مرحله تجرد رسيد ديگر در آن مرحلهتكامل نيست بلكه مرحله كمال است ، طبيعت هم مثل اين است كه در دامنخود گوهرهای غير مادی را پرورش میدهد . يعنی نهايت حركت طبيعت هميشهغير ماده است . اين بحث ، بحث بسيار خوبی است و در كتب فلسفه ما به اين صورتی كهعرض كردم مطرح نيست ولی در بعضی حواشی آقای طباطبائی اين نتيجه گيریشده است كه پس بايد طبيعت منتهی شود به ماوراء خودش . شايد هم درگوشه و كنار كلمات مرحوم آخوند بتوان چنين نظری را پيدا كرد . ولی مابايد بحث تكامل را بطور مبسوط و مستقل بحث بكنيم . و در اينجا بهمناسبت حرف شيخ ، استطرادا اين مقدار را بحث كرديم . |