ديگرش بنحو متعين ؟ آيا ابهام جزء در ابهام كل مؤثر نيست ؟ جوابش اين است كه راز مطلب چيز ديگر است . راز مطلب اين است كهاين دو جزء در عرض يكديگر نيستند ، در طول يكديگرند . يعنی فرق اين كلبا همه كل های ديگری كه ما در عالم داريم در اين است كه كلهای ديگر ، چهكلهای حقيقی و چه كلهای اعتباری ، اجزائشان در عرض يكديگر قرار دارند .مثلا در كل اعتباری مثل نماز ، مجموع اجزاء وجودشان در عرض يكديگر استمثل تكبير ، قرائت ، ركوع ، سجود . اين مجموع را ما يك كل میناميم بنامنماز . در اينجا دخالت اجزاء در كل مانند يكديگر است . تكبير هماناندازه میتواند در وجود كل دخالت داشته باشد كه تسليم دارد و بالعكس .يا در مركبات حقيقی مثل مركبات طبيعی و شيميائی ، آنجا كه اجزاء طبيعتبا هم تركيب میشوند و از تركيب آنها يك كل به وجود میآيد . وقتی كهعناصر با يكديگر تركيب میشوند ، ممكن است نسبت عناصر در مركب يكساننباشد و يكی بيشتر و ديگری كمتر باشد ولی از نظر دخالت در وجود و عدم كلمتساوی هستند . چون اينها اجزاء عرضيه هستند ، يعنی هر جزء در وجودشمستقل از جزء ديگر است . ولی در مواردی اجزاء در طول يكديگرند ، يعنی رابطه دو جزء با يكديگررابطه ناقص با كامل است كه ناقص در عين اينكه وجودی جدا از وجود كاملدارد به يك اعتبار ، همان ناقص بنحو ديگر در كامل موجود است . چون كهصد آمد نودهم پيش ما است . يعنی آن چيزی كه كامل است به اين نحو نيستكه يك چيز ديگر در كنار آن آمده است . تركيب ماده و صورت چنين است .مسأله ماده و صورت از اين قبيل نيست كه مثلا ماده يك چيزی است و صورتهم يك وجود مباين و مغايری است كه بعد ملحق به ماده میشود ، آن طوری كهدر طبيعت دو عنصر مباين با هم تركيب میشوند ، بلكه صورت همان مادهاست در مرحله عالیتر ، نسبتشان نسبت قوه به فعليت است ، و لذا وقتیصورتی ملحق به ماده میشود میگوييم ماده در اين صورت بالفعل شده است .يعنی رابطه قوه و فعليت |