اجزاء جديدی به جای آن میآيد . مثلا اگر كسی يك خالی در جائی از بدنشباشد تا آخر عمر آن خال باقی است در صورتی كه هزار بار اجزاء تشكيلدهنده آن خال عوض شدهاند ، يا اگر رنگ چشم فلان رنگ است ، هزار بارمواد چشم حتی سلول عصبش عوض شده است . معنای اين وضع اينست كه يكحافظ شخصيتی در كار هست . شيخ اشراق میگويد : تمام اشيائی كه در عالم هستند ، حافظ شخصيتشان ،حقيقتی است در عالم ديگر . در عين حال آن حقيقت در عالم ديگر ، متحداست با اين وجود طبيعی ، و به تعبير مرحوم آخوند ، آن موجود است بهوجود حق ، باقی است به بقای حق ، نه به ابقای حق . يعنی میخواهد بگويدآنچنان جنبه تجرد دارد كه آنرا از شؤون حق بايد شمرد ، نه از مخلوقات .اين تعبيری است كه مرحوم آخوند دارد و در خيلی جاها روی آن خيلی بحثمیكنند . پس بنابراين هميشه در طبيعت چيزی داريم در حال سيلان و ذوبان و تحلل وحدوث تدريجی و انعدام تدريجی ، و آن چيز هميشه يك روح و يك معنی و يكحقيقت ثابتی دارد كه اين حقيقت نظام و شخصيت آنرا حفظ میكند . |