گذشته در باب علت و معلول آمده است . در باب علت و معلول به مناسبتاينكه علت را تقسيم میكنند به علت فاعلی و علت مادی و صوری و غائی ،قهرا در احكام خاصه و همچنين در باب احكام مشتركه آنها بحث میشود .بالاخره بحث علل غائی در مبحث علت و معلول میشود . در بحث قوه و فعلاز نظر ديگر بحث غايت مطرح میشود ، از اين نظر كه معتقدند در حركت بهشش چيز نياز است : فاعل ، قابل ، مبدأ ، منتهی يا غايت ، موضوع و زمان. بنابراين غايت يكی از اين شش چيز است . در آنجا خواهد آمد كه آياغايت حركت امری است خارج از حركت يا اينكه غايت حركت در خود حركتاست و به نحوی با خود حركت اتصال و وحدت دارد . غايت در حركات مستقيم و دوری و وضعی يكی از مسائلی كه در آنجا مطرح میشود اين است كه غايت در حركاتمستقيم تا اندازهای قابل تصور است . برای اينكه به عقيده اينها هر حركتمستقيمی نهايت دارد ، و قهرا به حكم اينكه ابعاد متناهی است ، نمیشودحركت مستقيم غير متناهی داشته باشيم . اگر حركت مستقيم داشته باشيم (توجه شود كه بحث در حركت طبيعی است نه حركت قسری و جبری ) ، ناچاريك نهايتی برای آن وجود دارد كه همان نهايت ، غايت آن است . مثلا بهعقيده قدما كه معتقد بودند دو عنصر از چهار عنصر معروف يعنی آب و خاكحركت طبيعيشان به طرف مركز زمين است ، قهرا نهايت حركت اين دو مركززمين میشد . در حركات دوری چطور ؟ در حركات دوری كه نهايت ندارد . يكشیء كه به دور خودش حركت میكند ، يا يك شیء كه در يك مدار حركتمیكند و از هر نقطهای كه حركت میكند باز به همان نقطه برمیگردد ، قدمادر مورد اينها چه میگويند ؟ در اين موارد كه نهايتی وجود ندارد . در اينموارد معتقدند حركت طبيعی امكان ندارد كه حركت دوری باشد . يعنی حركتواحد طبيعی امكان ندارد دوری باشد ، و اگر حركت دوری داشته |