حركات افلاك اينطور است . افلاك در تغيير وضعی كه میدهند حركتشان مثلحركتی است كه عاشق در مقابل معشوق میكند . يعنی فلك در هر وضعی و در هرمرتبهای كه باشد تصور مرتبه بعد و شوق رسيدن به مرتبه بعد برای او پيدامیشود . و در مرتبه بعد هم شوق به مرتبه بعد و همين طور ادامه خواهدداشت . و اين است كه يك حركت وضعی دايم را بوجود آورده است . بحثبيشتر در آينده خواهد آمد . پس در حركات افلاك ، هر مرتبهای از حركت برای وصول به يك شوق است. باز مرتبه بعد هم برای رسيدن به مرتبه ديگر و همين طور . پس قدر مسلماين است كه غايات هم در حركات افلاك متجددند . يعنی دائما آنا فاناغايات تغيير پيدا میكنند . نقد مرحوم آخوند بر مطالب شيخ در " تعليقات " اينجا مرحوم آخوند با اينكه مسأله خيلی مهم نبوده است ، ولی برایاينكه تأييدی برای خود در حركت جوهريه بيابد اين بحث را آورده . بعدعبارات شيخ را از كتاب " تعليقات " در زمينه حركات افلاك كه چگونهآنا فانا تصورات و اشواق در افلاك تجديد میشوند نقل كرده و با اينكههدف اين بود كه ثابت كند غايات تدريجی الوجودند ، بلا فاصله از همين جاشروع كرده به ايراد گرفتن بر شيخ كه : اين حرفها كه زدهای مؤيد حركتجوهريه است كه آن را رد میكنی . شما قائل شدی كه تصورات فلكی آنا فاناتجديد میشوند و غايات نيز دائما تجديد میشوند ، و میدانيم كه آن تصورات، عين ذات نفوس افلاك است . پس شما من حيث لا يلتفت از دو جهتحركت جوهريه را در افلاك قبول كرديد : يكی اينكه شما قائل شديد تصوراتو اشواق در افلاك آنا فانا تجديد میشوند . اين تصورات تصور اعراض نيستبلكه تصور جواهر است و تصور جوهر ، جوهر است و عين ذات نفس است .پس اين به معنای اين است كه نفوس فلكی آنا فانا بر جوهر خودشان تجددپيدا میكنند . و اين يعنی حركت جوهری . بعد هم قائل شديد كه : حركات |