اينجا ذات وجود است . بعد روی زمان میآيد و میگويد زمان هم مثل مكاناست . بعد به امثال شيخ میگويد : مثلا شخص انسان به عنوان يك جوهر ،زمانی هست يا نه ؟ " متی " دارد يا نه ؟ كسی نمیتواند بگويد متی ندارد، عمر انسان كه به سالها اندازه گرفته میشود ، 40 سال ، 50 سال ، يعنیزمان انسان . خود انسان واقعا در زمان است ، نه اينكه خود انسان در زماننباشد و مثلا افعال و حركاتش در زمان باشد . اگر انسان بر فرض فعل وحركتی هم نداشته باشد . در زمان است و زمانی است . و نيز ادامه میدهد كه : معنای زمانی بودن چيست ؟ آيا زمان جز مقدارحركت ، چيز ديگری است ؟ خود شيخ هم قبول دارد كه جز حركت چيز ديگرینيست ، منتهی امثال شيخ خيال میكنند كه خود انسان حركت و مقدار حركتندارد ، ولی با مقايسه با اشياء ديگر [ زمانی میشود ] . ايشان میگويد :نه ، انسان چيزی دارد كه قابل مقايسه با اشياء است . مثلا اگر انسانی 50ساله است و معنای پنجاه ساله بودن اينست كه زمين پنجاه بار دور خورشيدچرخيده است ، او در باطن و حاق وجود خود ، يك كشش منطبق با آن كششدارد . مثلا در طول كه گفته میشود اين پارچه 10 متر است ، يعنی اين يككششی دارد . كه اگر اين كشش را منطبق بكنيم با آن چيزی كه اسمش متراست ، 10 تا از آن متر میشود ، و اين پارچه اگر در ذات خود كششینمیداشت ، تعبير " 10 متر است " دربارهاش غلط بود . چنانكه نمیشودگفت مثلا زرد چوبه 10 متر زرد است ، چون زردی در ذات خودش كششی ندارد. تا شیء ماهيت طرف مقايسه را نداشته باشد با آن قابل مقايسه نيست .اين هم روح اين برهان كه ان شاء الله بعدا مفصلتر بيان خواهد شد . برهان ششم : از طريق اصل غائيت برهان سوم كه در مجموع برهان ششم است ، هم بسيار شريف و عالی هست ،البته اگر بيان آقای طباطبايی را برهان مستقلی فرض كنيم ، اين برهان ،ششمين |