تتالی آنات باشد ، احتمالا از غير شيخ است . طرح اين اشكال به دو بيان بعد مرحوم آخوند میگويد : ابن حجت را میشود به دو حجت تحليل كرد ، بهاين بيان : بگوييم اگر حركت در جوهر باشد يا نوع در وسط باقی هست ياباقی نيست ، اگر باقی هست پس تغيير در جوهر نيست ، تغيير در اعراضاست . و اگر باقی نيست ، در اينجا است كه دو شق پيدا میكند و به صورتدو استدلال در میآيد : يا اينست كه صورت اول معدوم شده است و صورتجديد به وجود آمده است پس تتالی آنات شده است ، اين تقرير اول .از اين جواب میدهند كه اگر اين حرف را بگوييد ، اين را در تمامحركات عالم میشود گفت : مگر در حركت در اعراض همين را نمیشود گفت ؟آنجا هم میشود گفت : اگر شیء در كيف خودش تغيير بكند آيا در وسط اينتغيير نوع اول اين كيف باقی است يا باقی نيست ؟ اگر باقی هست ، پستغيير در خود كيف نيست و در عوارض آن است . نقل كلام در عوارض آنمیكنيم اگر اين نوع كيف معدوم شده است ، نوع ديگر كه به وجود آمده استآيا بيش از يك آن وجود دارد ؟ اگر بيش از يك آن وجود دارد معنايشسكون است و اگر در هر آنی يك نوع وجود دارد معنايش تتالی انواع استكه محال است . پس ديديم كه اشكال در حركات عرضيه هم میآيد ، هر جوابی كه در اينجامیدهيد ما در حركت جوهريه میدهيم . ايشان میگويد همين حجت را به نحو ديگری هم میشود تقرير كرد كه اگر بهنحو دوم اين را تقرير بكنيم بيان اول لغو میشود . تقرير دوم اينست كه بگوييم : اگر جوهر تغيير بكند آيا در وسط اشتداد ،نوع باقی است يا نه ؟ اگر باقی است پس حركت در جوهر نيست . و اگرباقی نيست ، پس نياز به موضوعی داريم كه اين موضوع حافظ اين نوع و حافظوحدت آن باشد . |