عالم حدوث دائم است ، برای خود اين حدوث دائم ابتدا قائل نيست ونمیخواهد بگويد كه اين حدوث دائم يك آن شروع شده و ادامه پيدا كرده ،بلكه میگويد هر چه به عقب برگرديم به حدوث قبل از حدوث ، و به حدوثقبل از حدوث میرسيم . و هيچ وقت به يك امر قديم نمیرسيم . فعلا ما در اين فصل در مقام رد نظريه خاص متكلمين هستيم ، به همان معنیكه متكلمين عالم را حادث زمانی و مسبوق به يك عدم قبلی میدانند . برهان لمی بر رد نظريه متكلمين گفتيم كه فلاسفه ، به همين بيان كه عرض كرديم از راه عالم هم استدلالمیكنند ، ولی مهمترين و لطيفترين استدلالشان از راه مبدأ عالم است ،يعنی از راه واجب الوجود ، از راه برهان لمی . میگويند فرضا از نظر عالماين امكان وجود داشته باشد كه حادث زمانی يا قديم زمانی باشد ، ولی ازناحيه علت كه ذات واجب الوجود است ، امكان اين مطلب نيست . چونمعنای اين مطلب انقطاع فيض است . میگويند واجب الوجود بالذات ،واجب الوجود من جميع الجهات و الحيثيات است . يعنی همانطور كه ذاتاو واجب الوجود است ، علم او هم من حيث أنه عالم واجب العلم است ، ومن حيث أنه قادر واجب القدره است ، و من حيث أنه حی واجب الحيوهاست ، و من حيث أنه مريد واجب الاراده است ، و من حيث أنه فياضواجب الفياضيه است . يعنی هيچ صفت در او به صورت امكان وجود ندارد كهآن صفت به نحو امكان وجود داشته باشد و ذات واجب الوجود نسبت به آنصفت لا اقتضاء باشد از داشتن يا نداشتن آن صفت . خير ، اينطور نيست .اگر آن صفت ، صفت نقص باشد ، برای او ممتنع است . اگر آن صفت ، صفتكمال است ، وجوب و ضرورت دارد برای ذات او ، يعنی امكان ندارد ازذات او منفك باشد . بنابراين هيچ صفتی نيست كه ذات واجب الوجودنسبت به آن صفت لا اقتضاء باشد . مسأله فياضيت را هم همينطور قائلند .میگويند كه ذات واجب الوجود ، دائم الفضل و مستمر الفضل |