است ، ولی حكما به چنين چيزی عقيده ندارند . معتقدند كه هر نوعی ازانواع داخل در يك مقوله از مقولات دهگانه است و به دليل اينكه داخلمقولهای از مقولات دهگانه است ما به الاشتراكهائی و ما به الا متيازهائیدارد كه به آن ما به الاشتراكها اجناس و به آن ما به الامتيازها ، فصولمیگويند . اين هم از نظر ماهيت از آن نظر كه ماهيت است . 3 - مطلب سوم بحثی است كه راجع به رابطه اين دو مطلب طرح میشود .يعنی در فلسفه ارسطوئی ، از طرفی وجود خارجی اشياء مركب است از مواد وصور و از طرف ديگر ماهيت اشياء مركب است از اجناس و فصول . چهرابطهای ميان اجناس و فصول از يك طرف و مواد و صور از طرف ديگر وجوددارد ؟ آيا رابطهای هست يا اصلا رابطهای نيست ؟ جواب میدهند كه بله ،رابطهای هست و آن رابطه اين است كه : مواد منشأ انتزاع اجناسند و صورمنشأ انتزاع فصول . نه اينكه جنس تعبير ذهنی ماده باشد و ماده تعبيرخارجی جنس ، بلكه میخواهند بگويند خود ماده و صورت هم دو كلی و دوماهيت هستند ، ماده از انواع جوهر است و صورت هم از انواع جوهر است ،ولی همين ماده به يك اعتبار جنس است و صورت هم به يك اعتبار فصل .پس مأخذ انتزاع جنس و فصل دو چيزند كه آن دو چيز خودشان به اعتبار ديگرنوع هستند . يعنی ماده خودش يكی از انواع جوهر است . جوهر را تقسيممیكنند به ماده و صورت و نفس و عقل و جسم صورت و ماده هر كدام نوعی ازانواع عالم هستند و جسم نوعی در مقابل اين دو نوع است ، و مع ذلك ازاين دو نوع كه ماده و صورت باشد دو معنای ديگر اعتبار میكنيم كه آن دومعنی جنس و فصل است ، و از مجموع آن دو ( ماده و صورت ) ، نوع پنجم كهجسم باشد به وجود میآيد . در اينجا يك سؤال واضحی هست كه معنی اين حرف فلاسفه چيست كه میگويند: جوهر تقسيم میشود به ماده و صورت و نفس و عقل و جسم ، و میگويند جسممركب از ماده و صورت است ؟ پس جسم كه غير از ماده و صورت |