آخوند است . و اين در كلمات ايشان است و ای كاش ايشان اين حرف راخيلی تكرار میكرد . بعضی مطالبی را كه آنقدر ارزش و اهميت ندارند ايشانخيلی تكرار میكنند و بعضی حرفهای با ارزش و اهميت را كه بايد خيلیتكرار بكنند ، تكرار نمیكنند . ما قبلا میشنيديم كه ذات واجب الوجود است كه ماهيت ندارد و تنها اودارای اين خصوصيت است از باب اينكه كمال لايتناهی است . مرحوم آخوندمیگويد : هر شیء در حال حركت ماهيت ندارد ، ولی نه از باب اينكه وجودنامتناهی و نا محدود است ، بلكه از باب اينكه حد ثابت ندارد ، هميشهدر ميان حدود لغزان است . يعنی در دو آن در يك حد نيست ، و در اينحالت بايد برايش ماهيت اعتبار بكنيم و به اين منظور بايد آن را در يكآن ثابت فرض بكنيم تا بتوانيم برايش ماهيت اعتبار بكنيم . اينكه میگوييم ماهيت بالفعل ندارد ، يعنی ماهيت بالقوه دارد . ولیقبلا گفتيم كه اين بالقوه در مقابل بالفعل نيست . بلكه به معنای اجمال درمقابل تفصيل است ، يعنی در عين حال ، بر اين وجود واحد ماهيات غيرمتناهی صدق میكند ، چون قابل اعتبار ماهيات غير متناهی است . هر مرتبهاز مراتب غير متناهی اين ، مصداق يك ماهيت اعتبار میشود . پس شیء درحال حركت به يك اعتبار ماهيت ندارد ، يعنی آنطور كه ديگر اشياء ماهيتدارند . و به يك اعتبار شیء در حال حركت به عدد مراتبی كه برايش قابلاعتبار هست ، ماهيت دارد ، يعنی ماهيت غير متناهی ، ولی اين ماهيتملازم با حد داشتن نيست ، ماهيت لا بشرط است نه ماهيت بشرط لا كه باماهيات ديگر تضاد داشته باشد ، ماهيات لابشرط همه در اين وجود متحركجمع هستند . مثل نبات و حيوان و انسان است كه انسان به يك اعتبارنبات نيست ، يعنی نبات بشرط لا نيست ، همچنين سنگ بشرط لا و حيوانبشرط لا هم نيست . و به اعتبار ديگر انسان مجمع تمام اينها است ، همجماد است هم معدن هم نبات و هم حيوان ، ولی لا بشرط . مثل اينست كهبگوييم عدد صد به يك اعتبار شامل عدد نود |