چنين تغييری را به كون و فساد تعبير میكنند . خود ارسطو هم يك كتابی بهنام كتاب " الكون و الفساد " دارد كه يك باب از ابواب كتابهايشاست . مضمون اين كتاب اينست كه جواهر عالم به اين شكل تغيير میكنند كهجوهری فاسد میشود و جوهری كائن میگردد ، ولی نه اينكه جوهری به ماده وصورتش يكسره معدوم شود ، بلكه صورت و قوام فعليتش معدوم میشود و يكصورت جديد بر ماده موجود عارض میشود ، ماده هيچ وقت بلاصورت نمیماند .ولی اين ماده كه صورتهای مختلف میگيرد به اين شكل است كه يك صورتديگر میگيرد ، مثل خيمهای كه قائم به عمودی است ، دائما عمودی میرود وعمود ديگر به جای آن میآيد ولی خيمه باقی است . كون و فساد به اين نحواست . مرحوم آخوند میگويند : آيا اصلا كون و فساد امكان دارد ؟ اساسا تغييرمساوی است با خروج شیء از قوه به فعليت . ارسطو و شيخ میگويند : خروجشیء از قوه به فعل يا دفعی است و يا تدريجی . اگر به نحو تدريج بودحركت است و اگر به طور دفعی بود كون و فساد است . مرحوم آخوند میگويندخروج از قوه به فعل جز به نحو تدريج امكان ندارد . يعنی شما يا بايد قائلشويد كه در جوهر هيچ تغيير و خروج از قوه به فعل نيست ، و جواهر عالم ازازل تا به ابد به يك حالت هستند . و الا اگر قبول میكنيد كه در جوهرتغييرها پيدا میشود ( و محسوس هم هست ) ، ممكن نيست اين تغيير مگر باخروج شیء از قوه به فعليت ، و خروج از قوه به فعل ممكن نيست مگر به نحوتدريج . پس تغيير در جوهر ممكن نيست مگر اينكه به نحو تدريج باشد .اگر اين برهان را اقامه بكنيم ، هيچ مربوط به رابطه ميان جوهر و عرضنيست . يعنی اگر عرض در دنيا وجود نداشته باشد ، چون بالاخره جوهر وجوددارد ، باز با اين برهان حركت آنرا میتوان اثبات نمود . اين برهان رابعدا بيشتر توضيح میدهيم . يك برهان ديگری هست كه ظاهرا در الهيات " اسفار " آمده است ، دراين |