زمان مقدار حركت است . مرحوم آخوند بعد از اين میفرمايند : حال كه ما يك كون مقداری در عالمداريم كه مقدار حركت است ، به دليل اينكه اين كون مقداری خودشنمیتواند شدت و ضعف پيدا كند و حتی نمیتواند مبدأ داشته باشد و منتهیداشته باشد ، به همين دليل قابل اين كون مقداری نمیتواند هر جسمی باشد (فصل قبل را هم برای مقدمه اينجا ذكر كردهاند ) . اجسام عنصری نمیتوانندراسم زمان باشند ، جسم غير عنصری بايد راسم زمان باشد . هر فاعلی و هرعلتی در عالم نمیتواند علت اين كون مقداری باشد ، يعنی علت طبيعینمیتواند و علت نفسانی و علت عقلانی میخواهد ، كه اينها در باب افلاكبه آن قائل هستند . همه شواهد و خود اين برهان و نيز حرفهائی كه بعد میزنند دلالت میكنندكه اين تقرير غير از آن تقريری است كه ما قبلا كرديم و در اين جلسه نيزآن را مطرح كرديم . البته تقريری كه ما كرديم بهتر است از تقرير قدما .ولی اينكه آقای طباطبائی میفرمايند اين خود دليل است بر اينكه به عددحركات عالم زمان وجود دارد ، از تقرير قدما استنباط نمیشود ، از تقريریكه ما كرديم استنباط میشود . ايشان تقريری كه در ذهن داشتهاند و خودشانبه آن تقرير معتقد بودند ، آن تقرير را در نظر گرفتهاند و بعد چنيننتيجهای را گرفتهاند . تقرير قدما كه در " شرح هدايه " و " شفاء " وكتابهای ميرداماد و در جاهای ديگر است غير از تقرير ما است . البته بعدا خواهيم گفت كه : خود مرحوم آخوند خلاف اين را میگويد .همانطور كه گفتيم يكی از براهين ايشان در حركت جوهريه از راه زمان است. در اواخر جلد سوم ، يعنی اواخر الهيات بالمعنی الاخص ، با مقدماتی كهذكر میكنند حرف اينجا را رد میكنند و میگويند : اين حرف بیمعنی است كهمعنی زمانی بودن اشياء اين است كه زمان در بيرون اشياء باشد . اگر مثلااين درخت زمانی است به اين معنی نيست كه زمان در بيرون اين درخت وجوددارد و يك حركت فلكی است كه يك مقداری دارد و معنی زمانی بودن اينحركت اين باشد كه سكون و |